دانلود رایگان ترجمه مقاله بررسی شاخص احساسات و پیش بینی نرخ بازده های آینده – SSRN 2017

دانلود رایگان مقاله انگلیسی آیا شاخص احساس نرخ بازده آینده را پیش بینی می کند؟ به همراه ترجمه فارسی

 

عنوان فارسی مقاله آیا شاخص احساس نرخ بازده آینده را پیش بینی می کند؟
عنوان انگلیسی مقاله Does sentiment index predict future returns?
رشته های مرتبط اقتصاد، حسابداری، حسابداری مالی و اقتصاد مالی
فرمت مقالات رایگان

مقالات انگلیسی و ترجمه های فارسی رایگان با فرمت PDF آماده دانلود رایگان میباشند

همچنین ترجمه مقاله با فرمت ورد نیز قابل خریداری و دانلود میباشد

کیفیت ترجمه کیفیت ترجمه این مقاله متوسط میباشد 
نشریه SSRN
سال انتشار 2017
کد محصول F584

مقاله انگلیسی رایگان (PDF)

دانلود رایگان مقاله انگلیسی

ترجمه فارسی رایگان (PDF)

دانلود رایگان ترجمه مقاله

خرید ترجمه با فرمت ورد

خرید ترجمه مقاله با فرمت ورد
جستجوی ترجمه مقالات جستجوی ترجمه مقالات

  

فهرست مقاله:

چکیده
مقدمه
منابع مربوطه و توسعه فرضیه
داده ها: احساس سرمایه گذار و سهام های با ارزش گذاری سخت
نتایج تجربی
احساس سرمایه گذار فعلی و ویژگی ها ی شرکت
تغییرات احساس اینده و ویژگی های شرکت
تست های استواری
نرخ بازده تعدیل شده ریسک ویژگی های شرکت و احساس
شاخص های احساس جایگزین
نتیجه گیری

 

بخشی از ترجمه فارسی مقاله:

1- مقدمه
از دیرباز، احساس سرمایه گذار در تئوری مالی کلاسیک نادیده گرفته شده است. مقطع و میزان نرخ بازده سهام مورد انتظار به شدت بستگی به مقطع و میزان ریسک ها ی سیستماتیک دارد. با این حال، بیکر و ولرگر(2006) شواهدی را ارایه می کند که نشان می دهد مقطع نرخ بازده سهام مورد انتظار مشروط بر احساس سرمایه گذار است. آن ها شاخص احساس را به صورت اولین مولفه اساسی از شش شاخص احساس در نظر گرفته و پیش بینی کرده اند که ویژگی ها ی شرکت هیچ قدرت پیش بین غیر شرطی را ندارد. برای مثال نرخ بازده نسبتا بالای شرکت ها ی با نوسان پایین نسبت به شرکت ها ی با نوسان بالا از دوره ها ی احساس بالا پیروی می کند. به طور ویژه، آن ها به این نتیجه رسیده اند که سهام ها ی اربیتراژ با ارزش گذاری سخت نظیر سهام ها ی با پرداخت بود سود تقسیمی، غیر سود اور، کوچک، جوان و با نوسان بالا دارد و این نشان می دهد که سهام ها ی با اربیتراژ سخت و ارزش گذاری سخت در دوره ها ی با حساسا بالا بیش از یا کم تر از مقدار واقعی ارزش گذاری می شوند.
بعد ها، بیکر و وارگلر(2007) با استفاده از فراریت به عنوان شاخص سهام ها ی با ارزش گذاری سخت نشان داده اند که سهام ها ی با فراریت بالا در مقایسه با سهام ها ی با فراریت پایین بیش از مقدار واقعی ارزش گذاری می شوند به خصوص زمانی که شاخص تغییرات احساس مثبت با شد. آن ها به این نتیجه رسیده اند که یک افزایش انحراف معیار در شاخص تغییرات احساس موجب افزایش نرخ بازده در دهک ها ی با نوسان بالا می شود با این حال این اثر برای دهک ها ی با نوسان پایین بسیار منفی است. از این روی آن ها تاثیر تغیرات احساس را بر روی نرخ بازده پرتفوی نوسان بررسی کرده اند. به علاوه آن ها استدلال کرده اند که شاخص تغییرات احساس برای تست الگوها ی نرخ بازده مرتبط با تغییرات در احساس مناسب است.و این در حالی است که شاخص سطوح احساس بیکر و واگلر(2006) برای تست قابلیت پیش بینی نرخ بازده مشروط بر سطوح احساس مناسب است.
این مقاله ادامه کار بیکر و وارگلر(2006) بوده و به طور تجربی به بررسی پیشنهاد آن ها مبنی بر این می پردازد که سهام ها ی با ارزش گذاری سخت در دوره ها ی احساس پایین با ویژگی ها ی شرکتی بر روی شاخص تغییرات سهام مثبت بیش از مقدار واقعی قیمت گذاری می شود. دوم و از همه مهم تر، ما به بررسی اثر پویایی احساس سرمایه گذار بر روی رابطه بین احساس و مقطع نرخ بازده سهام می پردازیم. پویایی احساس اشاره به تغییرات و پیوستگی دارد. فرض ما این است که سهام ها یی که به سختی قابل ارزش گذاری هستند، زمانی که احساس در دوره بعدی کاهش یا افزایش می یابد، بیش از مقدار واقعی یا کم تر از مقدار واقعی باقی می مانند. به علاوه، سوء قیمت گذاری سهام ها یی که به سختی قابل ارزش گذاری هستند بایستی در صورتی تصحیح شود که یک گذار و تغییر در احساس وجود داشته با شد. در نها یت ما به ازمون اثر احساس سرمایه گذار بر نرخ بازده تعدیل شده با ریسک با تعدیل نرخ بازده بر روی عوامل CAMP و فاما فرنچ و نیز یک عامل مومنتوم می پردازیم.
ما دوره ها ی احساس بالا و پایین را بر اساس شاخص تغییرات احساس بیکر و ورکلر(2007)، تغییرات مثبت و منفی در بورس اوراق بهادار شیکاگو، و تغییرات منفی در نسبت CBOE و اسپرید مثبت و منفی انجمن سرمایه گذاران امریکا بررسی می کنیم. به علاوه، ما پویایی احساس را به صورت H/H(L/L) در نظر می گیریم و این احساس معمولا می تواند افزایش یا کاهش یابد.
مطابق با این فرضیه، نتایج نشان می دهد که سهام ها یی که به سختی قابل ارزش گذاری هستند در طی دوره ها ی با احساس بالا، بیش از مقدار واقعی قیمت گذاری می شوند زیرا سهام ها یی که به سختی قابل ارزش گذاری هستند به اسانی دارای نرخ بازده بالایی می باشند. برای مثال، نتایج نشان می دهد که احساس سرمایه گذار یک شاخص پیش بینی میزان نرخ بازده بوده و اثر زیادی بر روی دارایی ارزش گذاری شده و سهام اربیتراژ نظیر سهام ها ی با پرداخت بود سود تقسیمی، غیر سود اور، کوچک، جوان و با نوسان بالا دارد. هم چنین نتایج نشان داد که نرخ بازده بعدی سهام ها یی که ارزش آن ها به سختی قابل اندازه گیری است در صورتی بالا باقی می ماند که این احساس افزایش یا کاهش پیدا کند. به علاوه، نتایج نشان می دهد که سهام ها یی که ارزش آن ها به سختی قابل اندازه گیری است، به ارزش بالاتری در دوره ها یی می رسند که احساس کاهش پیدا می کند. در نتیجه، نتایج نشان می دهد که قابلیت پیش بینی نرخ بازده بیکر و وارگلر(2006) محدود به سطوح احساس بوده و قابل تعمیم به دوره ها یی است که در آن احساس اینده کاهش پیدا می کند. در نها یت نتایج نشان داد که ریسک سیستماتیک بهترین شاخص و توجیه برای رابطه بین الگوها ی ویژگی ها ی شرکت ها و احساس سرمایه گذار است.
مطالعه ما سه نقش مهم را در منابع موجود در خصوص احساس مربوطه نشان داده است. اولا این مطالعه نشان می دهد که قیمت گذاری سهام ها یی که ارزش آن ها به سختی قابل اندازه گیری است در صورتی ادامه می یابد که احساسات بعدی نیز افزایش یابد. دوما، این نشان می دهد که شواهد موجود نرخ بازده پایینی از سهام ها یی که ارزش آن ها به سختی قابل اندازه گیری است را دارد( بیکر و وارگلر 2006) و این به خصوص پس از دوره ها ی با حساس بالا و پایین می با شد. در نها یت نتایج ما نشان می دهد که سرمایه گذاران بایستی در تفسیر یافته ها ی بیکر و وارگکلر(2006) مبنی بر این که سهام ها یی که ارزش آن ها به سختی قابل اندازه گیری است یک شاخص اصلی فروش می باشند احتیاط کنند، چون این زمانی رخ می دهد که احساس اینده کاهش پیدا کند.

بخشی از مقاله انگلیسی:

I. Introduction

Investor sentiment has traditionally been ignored in classic finance theory. The cross-section of expected stock returns is usually posited to depend only on the cross-section of systematic risks. However, Baker and Wurgler (2006) present evidence that the cross-section of expected stock returns is conditioned by investor sentiment. They construct a sentiment index as the first principal component of six investor sentiment proxies and find that the firm characteristics that have no unconditional predictive power exhibit sign flipping predictive ability when conditioned on their investor sentiment index e.g. relative higher returns of low volatility firms over high volatility firms following high sentiment periods. In particular, they find that hard to value and difficult to arbitrage stocks such as high volatility, young, small, unprofitable, and non-dividend paying stocks earn relatively lower (higher) returns following high (low) sentiment periods, which suggest that hard to value and difficult to arbitrage stocks are relatively overpriced (underpriced) in high (low) sentiment periods. Subsequently, Baker and Wurgler (2007) using volatility as a proxy of hard to value stocks show that high volatility stocks are overpriced compared with low volatility stocks when the sentiment changes index is positive (negative). 1 Specifically, they find that one one-standarddeviation increase in the sentiment changes index increases the returns on high volatility deciles but the effect is slightly negative for low volatility deciles. Therefore, they examine the impact of extreme sentiment changes on the returns of volatility portfolios, not simply the positive (negative) sentiment changes. Furthermore, they argue that sentiment changes index is suitable to test for the return comovement patterns associated with the changes in sentiment; whereas the sentiment levels index as in Baker and Wurgler (2006) is suitable to test for return predictability conditioned on lagged sentiment levels. In this paper, we extend Baker and Wurgler (2006) and empirically examine their suggestion that hard to value stocks are overpriced (underpriced) in high (low) sentiment periods by conditioning firm characteristics on the positive (negative) sentiment changes index. Second and most importantly, we test the effect of investor sentiment dynamics on the relation between sentiment and the cross-section of stock returns; sentiment dynamics refer to sentiment continuation or transition. We hypothesize that hard to value stocks would remain overpriced (underpriced) when sentiment continues to increase (decrease) in the subsequent period following high (low) sentiment periods. Furthermore, the mispricing of hard to value stocks relative to easy to value stocks would be corrected when there is a transition in sentiment, i.e., subsequent sentiment decreases (increases) following high (low) sentiment periods. Finally, we test the effect of investor sentiment on riskadjusted returns by adjusting cross-sectional returns on CAPM and Fama-French factors plus a momentum factor. We define High (Low) sentiment periods based on positive (negative) sentiment changes index of Baker and Wurgler (2007), negative (positive) change in the Chicago Board Options Exchange (CBOE) Volatility Index (VIX), negative (positive) change in the CBOE put/call ratio, and positive (negative) bull-bear spread based on the survey of American Association of Individual Investors (AAII). Furthermore, we designate sentiment dynamics as H/H (L/L) when both lagged, and subsequent sentiment continues to increase (decrease) and as H/L (L/H) when the lagged sentiment is High (Low) but the subsequent sentiment decreases (increases). Consistent with our hypothesis, we find that hard to value stocks are overpriced (underpriced) during High (Low) sentiment periods since hard to value stocks earn higher (lower) returns relative to easy to value stocks. For example, we find that high volatility, young, small size, unprofitable, non-dividend paying and lower asset tangibility firms earn higher (lower) returns relative to low volatility, older, big size, profitable, dividend-paying, and high asset tangibility firms during High (Low) sentiment periods. We also find that the subsequent returns of hard to value stocks continue to remain high (low) relative to easy to value stocks if the subsequent sentiment continues to increase (decrease). Furthermore, we find that hard to value stocks earn lower (higher) returns relative to easy to value stocks following High (Low) sentiment periods only when the subsequent sentiment decreases (increases). Consequently, we find that the future return predictability of Baker and Wurgler (2006) sentiment levels index is limited to the extreme sentiment levels and only to the periods where the subsequent sentiment decreases (increases). Finally, we find that the systematic risk is at best only a partial explanation of the relationship between the cross-sectional patterns of firm characteristics and investor sentiment. Our study makes three important contributions to the existing literature on sentiment. Firstly, it shows that the overpricing (underpricing) of hard to value stocks continues if subsequent sentiment continues to increase (decrease). Secondly, it shows that the existing evidence which suggests relatively low (high) subsequent returns of hard to value stocks (e.g. Baker and Wurgler, 2006) following High (Low) sentiment periods is only valid when the subsequent sentiment decreases (increases). Finally, our results suggest that investors should be careful in interpreting the findings of Baker and Wurgler (2006) that hard to value stocks earn low (high) returns following high (low) sentiment periods as an indication of selling (buying) hard to value stocks following high (low) sentiment periods, since it could happen only when the subsequent sentiment decreases (increases). Section II reviews the literature and develops our hypotheses, while Section III describes the data, in particular our proxies for investor sentiment and hard to value stocks. Section IV provides the empirical results, Section V applies the robustness tests and the last section concludes.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا