دانلود رایگان ترجمه مقاله وفاداری برند: بررسی ارتباط خودبرندسازی و تجربه برند (نشریه امرالد ۲۰۱۸)
این مقاله انگلیسی ISI در نشریه امرالد در ۲۸ صفحه در سال ۲۰۱۸ منتشر شده و ترجمه آن ۳۰ صفحه میباشد. کیفیت ترجمه این مقاله ارزان – نقره ای ⭐️⭐️ بوده و به صورت کامل ترجمه شده است.
دانلود رایگان مقاله انگلیسی + خرید ترجمه فارسی | |
عنوان فارسی مقاله: |
وفاداری برند: بررسی ارتباط خودبرندسازی و تجربه برند |
عنوان انگلیسی مقاله: |
Brand loyalty: Exploring self-brand connection and brand experience |
|
مشخصات مقاله انگلیسی | |
فرمت مقاله انگلیسی | pdf و ورد تایپ شده با قابلیت ویرایش |
سال انتشار | ۲۰۱۸ |
تعداد صفحات مقاله انگلیسی | ۲۸ صفحه با فرمت pdf |
رشته های مرتبط با این مقاله | مدیریت |
گرایش های مرتبط با این مقاله | مدیریت بازرگانی، بازاریابی و مدیریت کسب و کار |
چاپ شده در مجله (ژورنال) | مجله مدیریت محصولات و برند – Journal of Product & Brand Management |
کلمات کلیدی | ارتباط خودبرندسازی، تجربه برند، وفاداری برند، نظریه تایید خویشتن |
رفرنس | دارد ✓ |
کد محصول | F1618 |
نشریه | امرالد – Emerald |
مشخصات و وضعیت ترجمه فارسی این مقاله | |
فرمت ترجمه مقاله | pdf و ورد تایپ شده با قابلیت ویرایش |
وضعیت ترجمه | انجام شده و آماده دانلود |
تعداد صفحات ترجمه تایپ شده با فرمت ورد با قابلیت ویرایش | ۳۰ صفحه (۶ صفحه رفرنس انگلیسی) با فونت ۱۴ B Nazanin |
ترجمه عناوین تصاویر و جداول | ترجمه نشده است ☓ |
ترجمه متون داخل تصاویر | ترجمه نشده است ☓ |
ترجمه متون داخل جداول | ترجمه نشده است ☓ |
ضمیمه | ندارد ☓ |
درج تصاویر در فایل ترجمه | درج شده است ✓ |
درج جداول در فایل ترجمه | درج شده است ✓ |
منابع داخل متن | به صورت انگلیسی درج شده است ✓ |
کیفیت ترجمه | کیفیت ترجمه این مقاله متوسط میباشد |
فهرست مطالب |
چکیده |
بخشی از ترجمه |
چکیده
هدف: این مقاله توضیح می دهدکه چگونه ارتباط خودبرندسازی(سلف برند) از طریق تجربه برند به وفاداری برند مرتبط است. تجربه برند باید ارتباط خودبرندسازی را با عمل کردن به عنوان مکانیزمی تایید کند که از طریق آن ارتباط خودبرندسازی با وفاداری برند مرتبط باشد.
طرح/روش شناسی/ رویکرد: داده ها از ۳۱۷ نفر از طریق نظرسنجی آنلاین Facebook Boosting بدست آورده شد و با استفاده از مدل سازی معادله ساختاری تحلیل شد. یافته ها: تحلیل ها تایید کرده اند که تجربه برند به طور کامل ارتباط بین خودبرندسازی و وفاداری برند را تایید می کند. محدودیت های تحقیق/پیامد: تضمین یک تجربه مثبت برند برای مدیران برند اساسی می باشد کسانی که تصمیم دارند ارتباط خودبرندسازی مصرف کنندگان و وفاداری برند را حفظ کنند. علیت آن مرتبط به طرح مقطعی مطالعه می باشد. پیامدهای عملی:ارتباط خودبرندسازی مصرف کننده محور در نظر گرفته می شود. با این حال ، با شناسایی تجربه برند جهت تایید ارتباطات خودبرندسازی و به عنوان عاملی که رابطه ارتباطات خودبرندسازی و وفاداری مشتری ها را تعدیل می کند، تجربه برند همانند عاملی جدید شناخته شده است که مدیران برند میتوانند از طریق آن مدیریت ارتباطات خود برندسازی و وفاداری به برند را کنترل کنند. منشا/ارزش: این مقاله نخستین مقاله ای است که نظریه ی تایید خویشتن را برای رابطه ی وفاداری-ارتباط خودبرندسازی با بیان تجربه برند به عنوان میانجی (تعدیل کننده) این رابطه اعمال کرده است. این مقاله استدلال می کند که تایید خویشتن مختص زمینه و تجربیات زندگی با برند، صرف نظر از زمینه نیست، بلکه رابطه ی برند-مصرف کننده را ایجاد می کند. این مقاله ساختار عامل مرتبه دوم از مقیاس تجربه برند را به عنوان میانجی (تعدیل کننده) در این حالت وفاداری-ارتباط خودبرندسازی تایید می کند. ۱- مقدمه
مهاتما گاندی اهمیت نظریه تاییدخویشتن را با این عبارت تصدیق کرد که شادی زمانی است که آنچه که بدان فکر می کنید، آنچه که می گویید و آنچه که انجام می دهید با هم هماهنگ باشند. به عنوان مصرف کننده برای چنین انسجامی در دیدگاهمان از خودمان یعنی خودپنداره مان، در تلاش هستیم. برندهایی که در خودپنداره ما گنجانیده شده اند نیازمند این هستند که رفتار و تجربیات ناشی مان باید با خودپنداره در تراز و هماهنگی باشد تا ناراحتی روانی را به حداقل برساند. چنین تایید خویشتنی حس پیش بینی و کنترل بر محیط اجتماعی فراهم می کند و بنابراین برای ایجاد خودپنداره درست و قابل اعتماد حائز اهمیت است (Swann و Read 1981(.
مصرف کنندگان از طریق خریدهایی که انجام می دهند، محرک درونی ای برای تعریف و بیان خودشان دارند. بر اساس نظریه معنا McCracken (1989)، معنا از جهان فرهنگی به برندها و سپس به مصرف کنندگان منتقل می شود. پژوهش اصلی نشان داد که مصرف کنندگان رفتارشان را به سمت و سویی هدایت می کنند که خودپنداره شان را حفظ کنند یا آن را افزایش دهند (Grubb و Grathwohl 1967)، که خودپنداره به روشی اشاره می کند که مصرف کنندگان در این مورد فکر و احساس می کنند که خودشان را چه کسی و یا چه چیزی درک کنند (Rosenberg 1981). خودپنداره مصرف کنندگان می تواند به برند مرتبط باشد که ناشی از ارتباطات خودبرندسازی می شود (Escalas و Bettman 2003). این ارتباطات خودبرندسازی روابط ذهنی، شخصی مبتنی بر مصرف کننده می باشند. ارتباط خودبرندسازی به عنوان میزان و درجه ای تعریف می شود که مصرف کنندگان برند را به خودپنداره شان نسبت می دهند (Escalas و Bettman 2003)، که منجر به سطوح با شدت متفاوت از روابط برند مصرف کننده می شود (Fournier 1998). برای مثال، مصرف کننده ای با ارتباط خودبرندسازی قوی نسبت به اپل ممکن است خودش را اینگونه تصور کند که تفکر متفاوت دارد، رفتار و خودپنداره اش را به شعار اپل مرتبط سازد و ممکن است مانند یک فرد خلاق خودش را در نظر گیرد، و خودش را مانند رهبر نوآوری و خلاقیت به اپل مرتبط سازد. بنابراین او اپل را از طریق مصرف برند به عنوان روشی برای ایجاد، تجسم و بیان این ویژگی های خودپنداره اتخاذ می کند. از این روی، مصرف کنندگان ممکن است تجربه برند را با برندها از طریق ارتباطات مرتبط سازند (Schmitt و همکاران ۲۰۱۵)، بنابراین نشان دهنده ی رابطه بین ارتباط خودبرندسازی و تجربه برند می باشد، اگرچه از پیش بررسی نشد. Braskus و همکاران (۲۰۰۹) تجربه برند را به عنوان پاسخ ذهنی، درونی مصرف کننده (احساسات، حس و شناخت) و پاسخ های رفتاری ناشی از محرک مرتبط به برند تعریف می کنند که بخشی از طرح و هویت برند، بسته بندی، ارتباط و محیط است.در این مقاله، تجربه تجمعی برند از محرک مرتبط به برند در نظر گرفته شد ، که کاملا روش های تعامل مصرف کننده را منعکس می کند. به عنوان مثال، تجربه برند کلی مصرف کننده با اپل و نه یک تعامل مجزا با محرک مرتبط با برند مانند استفاده از iphone7 برای نخستین بار به این مقاله مرتبط است. هم ارتباط خودبرندسازی و هم تجربه برند به طور مثبت با وفاداری برند مرتبط هستند که به نوبه خود ارزشی برای برند از طریق افزایش و تداوم قصد و رفتار خرید، عدم حساسیت نسبت به قیمت و توصیه هایی فراهم می کند (Oliver 1999). استدلال شده است که تجربه برند، به عنوان پاسخ فردی به هنگام تعامل با برند، می تواند به عنوان فرآیند تایید خویشتن در نظر گرفته شود چرا که تعامل فرصتی برای تایید خویشتن فراهم می کند (Swann, Read 1981). در راستای نظریه تایید خویشتن، مصرف کنندگان برای اعتبارسنجی و حفظ خودپنداره اساسی مانند ارتباط خودبرندسازی، جهت جلوگیری از اختلال شناختی در مورد اینکه چه کسانی هستند عمل می کنند. چنین تایید خویشتنی نباید تنها از طریق حواس، احساسات یا رفتار، یا تفکر اتفاق افتد، بلکه تجربه کلی تجمیع شده از طریق همه ی ابعاد تجربه برند به هنگام تعامل با محرک برند را در بر می گیرد. |
بخشی از مقاله انگلیسی |
Abstract Purpose – This paper determines one explanation for how the self-brand connection is associated with brand loyalty through the brand experience. Brand experience should verify the self-brand connection by acting as a mechanism through which a self-brand connection is associated with brand loyalty. Design/methodology/approach – Data were obtained from 317 adults through paid Facebook Boosting of an online survey, and analyzed using structural equation modelling. Findings – Analyses confirm that brand experience fully mediates the association between selfbrand connection and brand loyalty. Research limitations / implications – Ensuring a positive brand experience is critical for brand managers opting to maintain consumers’ self-brand connections and brand loyalty. Causality suffered owing to the cross-sectional design of the study. Practical implications – Self-brand connection is viewed as consumer-driven. However, by identifying the brand experience to verify the self-brand connection and as a factor that mediates the self-brand connection-loyalty relationship of consumers, brand experience is recognized as a new factor which brand managers can control to manage self-brand connections and brand loyalty. Originality / value – This paper is the first to apply self-verification theory to the self-brand connection-loyalty relationship by explicating brand experience as a mediator of this relationship. This paper argues self-verification is not context specific and lived experiences with the brand, irrespective of context, establish consumer-brand relationships. This paper confirms the secondorder factor structure of the brand experience scale (Brakus et al., 2009) as a mediator in this selfbrand connection-loyalty model. ۱ Introduction Mahatma Gandhi acknowledged the relevance of self-verification theory in saying, “Happiness is when what you think, what you say and what you do are in harmony”. As consumers we strive for such consistency in our views of ourselves, that is, our self-concept. Brands which have been incorporated into our self-concept require that our resulting behavior and experiences must align with the self-concept to minimize psychological discomfort. Such self-verification provides a sense of prediction and control over the social environment, and is therefore important for establishing an accurate and reliable self-concept (Swann and Read, 1981). Consumers have an innate drive to define and express themselves through the purchases they make. Based on McCracken’s (1989) theory of meaning, meaning is transferred from the culturally constituted world to brands and then onto consumers. Seminal work has indicated that consumers direct their behavior to maintain or enhance their self-concept (Grubb and Grathwohl, 1967), where self-concept refers to the way consumers think and feel about who, and what, they perceive themselves to be (Rosenberg, 1981). Consumers’ self-concept can be linked to a brand, resulting in self-brand connections (Escalas and Bettman, 2003). These self-brand connections are very subjective, consumer-driven personal relationships. Self-brand connection is defined as the degree to which consumers incorporate the brand into their self-concepts (Escalas and Bettman, 2003), which results in varied intensity levels of consumerbrand relationships (Fournier, 1998). For example, a consumer with a strong self-brand connection to Apple may view himself as thinking differently, linking his behavior and self-concept to Apple’s slogan, and may feel like an innovator, linking his status to Apple’s as an innovation leader. He therefore adopts Apple as a way to create, portray and express these characteristics of the selfconcept through consumption of the brand. So, consumers may describe the brand experience associated with brands through relationships (Schmitt et al., 2015), thus demonstrating the association between self-brand connection and brand experience, although previously unexplored. Brakus et al. (2009:53) define brand experience “as subjective, internal consumer responses (sensations, feelings and cognitions) and behavioral responses evoked by brand-related stimuli that are part of a brand’s design and identity, packaging, communications, and environments.” In this paper, the cumulative brand experience of brand-related stimuli, fully reflecting the total accumulation of ways consumers interact with and are affected by the brand, as recalled for a favorite brand, was considered. As illustration, a consumer’s overall brand experience with Apple, and not one single discrete interaction with brand-related stimuli, such as using the iPhone 7 for the first time, is relevant for this paper. Both self-brand connection (Escalas and Bettman, 2003) and brand experience (Brakus et al., 2009) is positively associated with brand loyalty, which, in turn, also provides value to brands through continued and increased purchase intentions and behavior, price insensitivity and recommendations (Oliver, 1999). It is argued that brand experience, being a personal response when interacting with the brand (Morgan-Thomas and Veloutsou, 2013), could be considered a self-verification process, as interaction provides opportunity for self-verification (Swann and Read, 1981). In keeping with selfverification theory, consumers act to validate and maintain salient self-concepts, such as the selfbrand connection, to avoid cognitive dissonance about who they are (Swann and Read, 1981). Such self-verification would not only occur through the senses, or feelings, or behavior, or thoughts, but includes the total experience accumulated through all of the dimensions of the brand experience when interacting with the brand stimuli. |