دانلود رایگان ترجمه مقاله اثر تغذیه با دانه‌ های آفتابگردان کامل در گاو های شیری (ساینس دایرکت – الزویر 2004)

 

 

این مقاله انگلیسی ISI در نشریه الزویر در 10 صفحه در سال 2004 منتشر شده و ترجمه آن 27 صفحه بوده و آماده دانلود رایگان می باشد.

 

دانلود رایگان مقاله انگلیسی (pdf) و ترجمه فارسی (pdf + word)
عنوان فارسی مقاله:

تأثیر استفاده از تغذیه تخمه آفتابگردان سالم غیرفرآورده و تخم کتان بر تولید شیر، ترکیب شیر، و تراوش پروستا گلاندین در گاوهای شیری

عنوان انگلیسی مقاله:

Effect of Feeding Whole, Unprocessed Sunflower Seeds and Flaxseed on Milk Production, Milk Composition, and Prostaglandin Secretion in Dairy Cows

دانلود رایگان مقاله انگلیسی
دانلود رایگان ترجمه با فرمت pdf
دانلود رایگان ترجمه با فرمت ورد

 

مشخصات مقاله انگلیسی و ترجمه فارسی
فرمت مقاله انگلیسی pdf
سال انتشار 2004
تعداد صفحات مقاله انگلیسی 10 صفحه با فرمت pdf
نوع مقاله ISI
نوع نگارش مقاله پژوهشی (Research article)
نوع ارائه مقاله ژورنال
رشته های مرتبط با این مقاله زیست شناسی – کشاورزی
گرایش های مرتبط با این مقاله علوم سلولی و مولکولی – علوم جانوری – تغذیه دام – علوم دامی
چاپ شده در مجله (ژورنال)/کنفرانس مجله علوم لبنیات
کلمات کلیدی تخم بزرک – اسیدهای چرب – عملکرد تخمدان – پروستا گلاندین ها
کلمات کلیدی انگلیسی flaxseed – fatty acids – ovarian function – prostaglandins
ارائه شده از دانشگاه مرکز تحقیقات و توسعه لبنیات و خوکی، کشاورزی و مواد غذایی کشاورزی کانادا
نمایه (index) Scopus – Master Journal List – JCR – Medline – DOAJ
شناسه شاپا یا ISSN 1525-3198
شناسه دیجیتال – doi https://doi.org/10.3168/jds.S0022-0302(04)73528-6
لینک سایت مرجع https://www.sciencedirect.com/science/article/pii/S0022030204735286
رفرنس دارای رفرنس در داخل متن و انتهای مقاله
نشریه
الزویر – Elsevier
تعداد صفحات ترجمه تایپ شده با فرمت ورد با قابلیت ویرایش  27 صفحه با فونت 14 B Nazanin
فرمت ترجمه مقاله pdf و ورد تایپ شده با قابلیت ویرایش
وضعیت ترجمه انجام شده و آماده دانلود رایگان
کیفیت ترجمه

مبتدی (مناسب برای درک مفهوم کلی مطلب) 

کد محصول F2426

 

بخشی از ترجمه

تحلیل آماری
نتایج برای یک مربع لاتین کامل 4×4 تابع ANOVA بودند و امکان اندازه گیری اثرات باقیمانده (کراچران و کاکس 1957) با استفاده از روشهای مدل خطی عمومی SAS (1999) را فراهم می ساختند. منابع اصلی تغییر در این مدل شامل گاو، دوره، و آزمایش (درمان) بودند. مقادیر احتمال بزرگتر از 0.05 بی اهمیت شناخته میشدند. تمایل به سمت معنی داری در 0.05 < P < 0.15 مشخص میشد، همانطور که آلدیک و همکارانش (1997) قبلاً این کار را برای یک طرح مربع لاتین مشابه انجام داده بودند. داده های مربوط به توسعه فولیکولی و اندازه CL و همچنین داده های مربوط به PGFM را به صورت سنجش های تکراری در طی زمان با استفاده از PROC MIXED از SAS (1999) تجزیه و تحلیل کردیم. داده های مربوط به PGFM را نیز به عنوان مقدار اوج و میانگین سطح زیر منحنی، و به عنوان غلظت هایی در دوره نمونه 4 ساعته تجزیه و تحلیل کردیم. داده های مربوط به غلظت های پروژسترون را از روز 21 تا روز 35 به صورت سنجش های تکراری در طی زمان با استفاده از PROC MIXED از SAS (1999) ، و به عنوان مقدار اوج، سطح زیر منحنی، و غلظت های میانگین از روز 21 تا روز 35 – یعنی زمانی که هیچ اثرات متقابلی بین ساعت نمونه گیری و آزمایش وجود نداشت (P > 0.10) – تجزیه و تحلیل کردیم. مقایسات متعددی را با استفاده از آزمون توکی بعد از یک آزمون F معنی دار انجام دادیم.

نتایج و بحث
ترکیب مواد غذایی
ترکیب شیمیایی TMR (جدول 3) به طور کلی در بین رژیم های غذایی مختلف، مشابه بود، بجز CP که برای MEG در مقایسه با FLA، SUN و CON بزرگتر بود. همانطور که انتظار میرفت غلظت عصاره اتر برای رژیم غذایی کنترل از همه پایین تر بود. ترکیب FA کنسانتره ها در بین TMR (جدول 3) متفاوت بود و اهداف تنظیمی ما را منعکس می ساخت. غلظت های C16:0 و C18:0 برای MEG از همه بالاتر بودند و غلظت های C18:3 برای FLA از همه بالاتر بود. غلظت C18:2 برای SUN بالا بود چون تخمه آفتابگردان غنی از اسید لینولئیک است. همچنین CON حاوی درصد بالایی از C18:2 بود که نشان دهنده اسید چرب اصلی در برگ ذرت بود.

مصرف غذا
DMI کلی در بین آزمایشات مشابه بود (جدول 4). این با نتایج پژوهش آلن (2002) مطابقت دارد که محاسبه کرده بود اضافه سازی FA از دانه های روغنی سبب یک تأثیر درجه دوم بر روی DMI میگردد به طوری که کمترین تأثیر را در حدود اضافه سازی 3.0 درصد از FA خواهد داشت که تفاضل بین غلظت عصاره اتر رژیم غذایی کنترل (3.6 درصد) و رژیم های غذایی حاوی دانه های روغنی (6.6 و 6.7 درصد بترتیب برای FLA و SUN) خواهد بود. DMI مشابهی برای گاوهایی با شیردهی اولیه گزارش شده است که از نمکهای کلسیم روغن پالم تغذیه میکردند و همچنین گاوهایی که رژیم غذایی شان از 10 درصد از تخم بزرک سالم تشکیل میشد (پتیت 2002). به علاوه تغذیه از حدود 10 درصد از تخمه آفتابگردان در رژیم غذایی هیچ تأثیری بر روی DMI گاوها ندارد (رافالوسکی و پارک 1982) اگرچه DMI بزرگتر برای گاوهایی با شیردهی میانی که از تخم بزرک تغذیه می کردند در مقایسه با گاوهایی که از تخمه آفتابگردان سالم تغذیه میکردند قبلاً گزارش شده است (پتیت 2003).

قابلیت هضم رژیم غذایی و تعادل N
قابلیت های هضم آشکار DM، CP، ADF، NDF و انرژی در بین آزمایشات مختلف، مشابه بودند (جدول 4). قابلیت های هضم مشابه DM و CP برای گاوهایی با شیردهی اولیه گزارش شده اند که از نمک های کلسیم روغن پالم و تخم بزرک سالم تغذیه میکردند، اگرچه قابلیت های هضم ADF و NDF برای گاوهایی که از تخم بزرک تغذیه می کردند کمتر بود (پتیت 2002). به علاوه پتیت (2003) قابلیت های هضم DM، ADF و NDF مشابهی را برای گاوهایی با شیردهی میانی گزارش کرده است که از تخمه آفتابگردان سالم، یا تخم بزرک سالم تغذیه می کردند، اگرچه قابلیت هضم CP برای گاوهایی که از رژیم غذایی قبلی تغذیه میکردند بزرگتر بود. فقدان تأثیرات مهم بر روی قابلیت های هضم DM، CP، ADF و NDF با نتایج بدست آمده از این مطالعات مطابقت دارد که در آنها، گاوها از مکمل های چربی بی اثر شکمبه ای تغذیه می کردند پگرامر 1988؛ اسکاف و کلارک 1989)؛ این مطالعات نشان داده اند که مکمل های چربی مبتنی بر نمکهای کلسیم روغن پالم، تخم بزرک سالم و تخمه آفتابگردان سالم، اختلالی در فرآیندهای گوارشی نرمال ایجاد نمی کنند. قابلیت هضم خیلی کمتر برای عصاره اتر با رژیم غذایی CON در مقایسه با رژیم های غذایی MEG و SUN مشاهده شد. چربی در رژیم غذایی CON در مقایسه با رژیم های غذایی MEG و SUN حاوی لیپید غیرمغذی بیشتری (همچون موم ها) بود، که این مسئله به قابلیت هضم پایین تر عصاره اتر کمک کرده است. در چندین آزمایش گزارش شد که استفاده از نمکهای کلسیم FA دارای زنجیره بلند به عنوان مکمل، سبب تقویت قابلیت هضم چربی میشود (گرامر 1988؛ اشنایدر و همکارانش 1988) که این به علت رقیق شدگی چربی هایی با قابلیت هضم بالا در رژیم های غذایی از طریق کمکهای لیپیدهایی با قابلیت هضم ضعیف غیر از FA است (گارسیا بوجالیل و همکارانش 1998). این غیرمحتمل به نظر میرسد که پایین ترین قابلیت هضم عصاره اتر در رژیم غذایی CON مربوط به عملکرد معیوب شکمبه باشد چون هیچ تأثیری بر روی DMI نداشت. پتیت (2002) گزارش کرده است که گاوهایی که از تخم بزرک سالم تغذیه میکردند در مقایسه با گاوهایی که از نمکهای کلسیم روغن پالم تغذیه می کردند، قابلیت هضم عصاره اتر پایین تری داشتند. عین این جهت در مطالعه حاضر نیز مشاهده شد، اگرچه تفاوتی که مشاهده شد معنی دار نبود.
ورودی و خروجی N در مدفوع در بین آزمایشات مختلف، مشابه بود (جدول 4). خروجی N در ادرار برای گاوهایی که از MEG تغذیه میکردند (251 g/d) در مقایسه با گاوهایی که از SUN تغذیه می کردند (196 g/d)، خیلی بزرگتر بود. مکمل غذایی روغن تخمه آفتابگردان (6 درصد از DM) سبب کاهش تعداد پروتوزوا در مایع شکمبه گوسفندان شد (ایوان و همکارانش 2001) و این نشان میداد که روغن آفتابگردان یک عنصر تشکیل دهنده غذایی برای کنترل جمعیت پروتوزوا در جانوران نشخوارکننده، و همچنین برای افزایش کارایی بهره برداری از پروتئین رژیم غذایی است. روغن بدست آمده از تخمه آفتابگردان در طی هضم میتواند سبب کاهش افت پروتئین رژیم غذایی توسط میکروب های شکمبه شود و باعث کاهش افت N ادراری گردد – همانطور که در آزمایش حاضر برای گاوهایی که از SUN تغذیه میکنند در مقایسه با گاوهایی که از نمکهای کلسیم بی اثر شکمبه روغن پالم تغذیه میکنند، مشاهده میشود. خروجی مشابه N در ادرار برای گاوهایی که از تخم بزرک سالم و تخمه آفتابگردان سالم تغذیه می کنند قبلاً توسط پتیت (2003) گزارش شده است.
خروجی N در شیر برای رژیم غذایی FLA (194 g/d) در مقایسه با رژیم غذای SUN (150 g/d) و CON (151 g/d) بزرگتر بود که این تا حدودی بخاطر بازده شیر بیشتر برای گاوهایی است که از FLA تغذیه می کنند. خروجی کلی N برای گاوهایی که از SUN تغذیه می کردند در مقایسه با گاوهایی که از رژیم های غذایی دیگر تغذیه می کردند، خیلی کمتر بود که این احتمالاً به علت ترکیبی از کاهش در افت N رژیم غذایی توسط میکروب های شکمبه و خروجی N در شیر بعد از بازده شیر کمتر است. حفظ N – که به صورت درصدی از ورودی N یا بر حسب گرم در روز بیان می شود – در بین آزمایشات مختلف مشابه بود.

تولید و ترکیب شیر
بازده شیر و بازده 4% FCM (جدول 4) برای گاوهایی که از رژیم های غذایی MEG و FLA تغذیه میکردند در مقایسه با گاوهایی که از رژیم های غذایی SUN و CON تغذیه میکردند، بزرگتر بود. مصرف انرژی قابل هضم (داده های مربوط به آن نشان داده نشده است) که از داده های قابلیت هضم محاسبه شده بود دارای میانگین های 59.4 ، 56.4 ، 55.0 و 61.9 Mcal/d بترتیب برای گاوهایی که از MEG، FLA، SUN و CON تغذیه میکردند بود. با توجه به اینکه گاوهایی که از MEG و FLA تغذیه میکردند در مقایسه با گاوهایی که از SUN و CON تغذیه می کردند حدوداً 7 درصد شیر بیشتری را تولید می کردند، بنابراین هر روز به 9 Mcal بیشتر از DE نیاز داشتند تا بتوانند این الزامات را برآورده سازند (NRC, 1989). گاوهایی که MEG و FLA را مصرف میکردند بترتیب در روز 25 و 30 گرم N از دست می دادند که این نشان دهنده کمی بیش از 1 کیلوگرم افت در BW است اگر فرض کنیم که 145 گرم CP برابر با 1 کیلوگرم افت BW است (NRC, 1989). بنابراین گاوهایی که از MEG و FLA تغذیه میکردند از ذخایر پروتئین خود برای افزایش بازده شیر استفاده میکردند. این با نتایج پژوهش پتیت (2002) مطابقت دارد؛ او پیشنهاد کرده است که بسیج چربی بیشتر میتواند به افزایش بازده شیر گاوهایی که از نمکهای کلسیم روغن پالم تغذیه میکنند، کمک کند. قبلاً گزارش شده است که گاوهایی با شیردهی میانی و الزامات انرژی کمتر که از تخم بزرک سالم یا تخمه آفتابگردان تغذیه میکردند بازده های شیر مشابهی داشتند (پتیت 2003)، اگرچه گاوهایی با شیردهی اولیه که از تخم بزرک تغذیه میکردند در مقایسه با گاوهایی که از نمکهای کلسیم روغن پالم تغذیه می کردند، در روز 2.2 کیلوگرم شیر بیشتری تولید میکردند (پتیت 2002).
غلظت های چربی و لاکتوز در شیر در بین آزمایشات مختلف مشابه بود، همانطور که قبلاً برای گاوهایی با شیردهی میانی گزارش شده است که از تخم بزرک سالم و تخمه آفتابگردان سالم تغذیه می کردند (پتیت 2003) یا برای گاوهایی با شیردهی میانی که از نمکهای کلسیم روغن پالم و تخم بزرک عمل آوری شده با فرمالدیید تغذیه میکردند (پتیت و همکارانش 2002). غلظت پروتئین شیر توسط تغذیه از نمکهای کلسیم روغن پالم (آزمایش MEG) در مقایسه با مصرف مکمل بدون چربی (بترتیب 3.68 و 3.92 درصد) تا حد زیادی کاهش می یافت، همانطور که قبلاً توسط گارسیا بوجالیل و همکارانش (1998) گزارش شده است. غلظت پروتئین در شیر برای گاوهایی که رژیم های غذایی FLA و SUN را مصرف میکردند یکسان بود، و این غلظت برای گاوهایی که FLA و CON را مصرف میکردند نیز یکسان بود. قبلاً گزارش شده است که تغذیه از تخم بزرک سالم در مقایسه با نمکهای کلسیم روغن پالم سبب افزایش درصد پروتئین شیر می گردد (پتیت 2002). به طور میانگین درصدهای پروتئین شیر برای تمام آزمایشات بالا بود، احتمالاً به این دلیل که گاوها حاوی گونه ژنتیکی B برای κ-کازئین بودند. به طور کلی بازده های چربی، پروتئین و لاکتوز برای گاوهایی که رژیم های غذایی MEG و FLA را مصرف می کردند در مقایسه با گاوهایی که از رژیم های غذایی SUN و CON تغذیه میکردند، خیلی بالاتر بود که این منجر به بازده شیر بیشتری می گردد که با استفاده از این آزمایشات مشاهده می شود.

اسیدهای چرب شیر
غلظت اسیدهای چرب شیر (جدول 5) برابر با C10:0 ، C12:0 و C18:0 برای گاوهایی که از FLA تغذیه میکردند در مقایسه با گاوهایی که از MEG تغذیه میکردند، بالاتر بود در حالی که عکس این قضیه برای غلظت های C16:0 مشاهده شد. این به طور کلی با نتایج پژوهش پتیت (2002) مطابقت دارد که تخم بزرک سالم و مگالاک را با هم مقایسه کرده بود. نسبت C18:3 در شیر حتی برای رژیم غذایی MEG نیز نسبتاً بالا بود که در آن، کنسانتره ها فقط سطوح پایینی از C18:3 را تأمین میکردند و این احتمالاً بازتابی از نسبت بالاتر علوفه این رژیم های غذایی و سطوح بالاتر C18:3 در علف نارس خواهد بود (دوهرست و کینگ 1998). تغییرات در ترکیب چربی شیر، تغییرات نوعی تحریک شده توسط تغذیه از چربیها بودند (کانت و همکارانش 1991؛ دراکلی و همکارانش 1992). گاوهایی که از SUN تغذیه میکردند بیشترین غلظت C18:2 در شیر را داشتند، که این میتواند از بیشترین غلظت C18:2 در رژیم غذایی ناشی گشته باشد (جدول 3). غلظت های n-3 FA در شیر برای گاوهایی که از رژیم غذایی FLA تغذیه میکردند بالاترین مقدار بود؛ پتیت (2002) نیز قبلاً این مسئله را برای گاوهایی که از تخم بزرک سالم تغذیه میکردند گزارش کرده است و این غلظت ها برای گاوهایی که از رژیم غذایی SUN تغذیه میکردند پایین ترین مقدار بود. غلظت های n-6 FA در شیر برای گاوهایی با رژیم غذایی SUN در مقایسه با گاوهایی با رزیه های غذایی دیگر، بالاتر بود. نسبت n-6 به n-3 FA در شیر تا حد زیادی تحت تأثیر رژیم غذایی قرار می گرفت و آزمایشات از بالاترین نسبت تا پایین ترین نسبت بشرح روبرو متغیر بودند: SUN > CON = MEG > FLA. پتیت (2002) کاهش در نسبت n-6 به n-3 FA در شیر را گزارش داده است، زمانی که گاوها از تخم بزرک سالم تغذیه میکنند، در مقایسه با زمانی که گاوها از نمک های کلسیم روغن پالم تغذیه میکنند؛ و مصرف تخم بزرک سالم در مقایسه با تخمه آفتابگردان سبب کاهش نسبت n-6 به n-3 FA در شیر میشد (پتیت 2002).

تحلیل پلاسما
غلظت های پلاسمای NEFA دارای میانگین 155 μeq/L بود و آنها در بین آزمایشات مختلف مشابه بودند (جدول 6)، اگرچه زمانی که از چربی به عنوان مکمل استفاده میشود غلظت های NEFA در پلاسما معمولاً کاهش می یابد (گرامر و کارول 1991). با این حال جانسون و همکارانش (2002) هیچ تفاوت مهمی را در غلظت های NEFA سرم بین گاوهایی با تغذیه از رژیم غذایی کنترل و گاوهایی با تغذیه از یک رژیم غذایی تکمیل شده با 4.0 یا 5.6 درصد چربی به شکل دانه های روغنی، پیدا نکردند. غلظت های خون NEFA شاخصی از بسیج چربی بدن هستند (رابرتز و همکارانش 1981) و مربوط به تعادل انرژی گاوها هستند. ورودی DM در بین آزمایشات مختلف مشابه بود، اگرچه بازده شیر برای گاوهایی با تغذیه های MEG و FLA در مقایسه با گاوهایی با تغذیه های SUN و CON، بالاتر بود و این نشان دهنده یک تعادل انرژی منفی بالاتر و یک کارایی انرژی بهتر برای گاوهایی با تغذیه های FLA و MEG در مقایسه با گاوهایی با تغذیه های SUN و CON است. فعالسازی گروهی از گیرنده های هورمون هسته ای – با نام گیرنده های فعال شده با تکثیرکننده پروکسی زوم – میتواند نقش مهمی در متابولیسم FA داشته باشد (اسکونجانز و همکارانش 1996؛ دِسوِرگن و همکارانش 1998). غلظت های آنها را میتوان با استفاده از یک FA خاص به عنوان تغذیه افزایش داد (کرستین و همکارانش 1999) که این روی اکسیداسیون FA جگر و غلظت های NEFA در خون تأثیر می گذارد. این مسئله با این حقیقت اثبات میشود که گاوها در یک تعادل انرژی نظری مثبت تر که از نمکهای کلسیم روغن پالم تغذیه میکردند، در مقایسه با گاوهایی که از تخم بزرک سالم تغذیه میکردند غلظت پلاسمای NEFA بالاتری داشتند (پتیت 2002). غلظت کلسترول کلی سرم برای گاوهایی که از رژیم غذایی CON تغذیه میکردند (168 mg/100 mL) در مقایسه با گاوهایی که از MEG (257 mg/100 mL) و FLA (270 mg/100 mL) تغذیه میکردند خیلی کمتر بود؛ و گاوهایی که از SUN (212 mg/100 mL) تغذیه میکردند مقادیری مشابه با گاوهایی داشتند که از سه رژیم غذایی دیگر تغذیه می کردند. استفاده از چربی به عنوان مکمل معمولاً سبب افزایش کلسترول خون میشود (گارسیا بوجالیل و همکارانش 1998) اما نوع اسید چرب این تأثیر را تغییر میدهد. هیچ تأثیری در بین آزمایشات در غلظت های HDL سرم و کلسترول LDL یا غلظت های گلوکز پلاسما وجود نداشت.

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا