دانلود رایگان ترجمه مقاله مفهوم شگفتی ها در مدیریت و سازماندهی (وایلی ۲۰۰۵)

 

 

این مقاله انگلیسی ISI در نشریه وایلی در ۱۳ صفحه در سال ۲۰۰۵ منتشر شده و ترجمه آن ۲۵ صفحه بوده و آماده دانلود رایگان می باشد.

 

دانلود رایگان مقاله انگلیسی (pdf) و ترجمه فارسی (pdf + word)
عنوان فارسی مقاله:

شگفتی ها در مدیریت و سازماندهی: مفهوم، منابع و نوع شناسی

عنوان انگلیسی مقاله:

Surprises in Management and Organization: Concept, Sources and A Typology*

دانلود رایگان مقاله انگلیسی: مقاله انگلیسی
دانلود رایگان ترجمه با فرمت pdf: ترجمه pdf
دانلود رایگان ترجمه با فرمت ورد: ترجمه ورد

 

مشخصات مقاله انگلیسی و ترجمه فارسی
فرمت مقاله انگلیسی pdf
سال انتشار ۲۰۰۵
تعداد صفحات مقاله انگلیسی ۱۳ صفحه با فرمت pdf
نوع مقاله ISI
نوع نگارش مقاله پژوهشی (Research article)
نوع ارائه مقاله ژورنال
رشته های مرتبط با این مقاله مدیریت
گرایش های مرتبط با این مقاله
مدیریت اجرایی – مدیریت عملکرد – مدیریت ریسک – مدیریت بحران
چاپ شده در مجله (ژورنال) مجله مدیریت بریتانیا
ارائه شده از دانشگاه دانشکده مدیریت، دانشگاه صنعتی
نمایه (index) Scopus – Master Journals – JCR
شناسه شاپا یا ISSN
۱۴۶۷-۸۵۵۱
شناسه دیجیتال – doi https://doi.org/10.1111/j.1467-8551.2005.00470.x
رفرنس دارای رفرنس در داخل متن و انتهای مقاله
نشریه
وایلی – Wiley
تعداد صفحات ترجمه تایپ شده با فرمت ورد با قابلیت ویرایش  ۲۵ صفحه با فونت ۱۴ B Nazanin
فرمت ترجمه مقاله pdf و ورد تایپ شده با قابلیت ویرایش
وضعیت ترجمه انجام شده و آماده دانلود رایگان
کیفیت ترجمه

مبتدی (مناسب برای درک مفهوم کلی مطلب)

کد محصول

F1845

 

بخشی از ترجمه

تحقیق در مورد انواع متفاوت از شگفتی با استفاده از زمینه های گوناگون مانند مدیریت بحران (Mitroff، ۱۹۸۸)، افزایش تعهد (Staw، ۱۹۷۶)، قابلیت اطمینان بالا (Wieck و رابرتز، ۱۹۹۳)، sensemaking (Wieck، ۱۹۹۵)، improvization (Kamoche، Cunha و Cunha، ۲۰۰۳)، و غیره سروکار دارد. با این حال، نوع شناسی سیستماتیک و یکپارچه سازمانی شگفتی ها، هنوز هم گم شده است. برخورد با شگفتی های سازمانی به عنوان یک مفهوم چتر شامل مطلوب (به عنوان مثال، هنگامی که یک اختراع شکست خورده یک نوآوری موفق می شود زمانی که با فتوکپی ۳M پس از آن رخ داده است) و موارد نامطلوب (به عنوان مثال زمانی که یک روال ظاهرا موفق به یک تراژدی تبدیل شود، مثلاً در مورد راه اندازی Chalenger) اگر شگفتی ها را به عنوان شکست دانش و یا تفسیر در نظر بگیریم، آنها را به عنوان زمینه های تعاملی در حال ظهور دیده می شوند (به عنوان مثال در تنظیمات عمل است که از تعامل بین انتظارات، امیال و خاصیت های محلی حاصل می شود) که بازیگران آنها قادر به مدیریت تناظر بین نمایندگی های داخلی و عمل جمعی هستند. با توجه به این که دانش سازمانی همیشه ناقص است (هایک، ۱۹۴۵)، و اینکه عدم اطمینان و ابهام برای محیط های سازمانی پیچیده، ذاتی است، شگفتی ها باید یک زمینه تاسیس شده پژوهش سازمانی باشند. با این حال، این مورد درست نیست.
با توجه به اهمیت این پدیده، چرا به طور سزاوار به آن توجه نشده است؟ چرا نوشتن در مورد شگفتی بیشتر توصیفی شده است ، با کمی صحبت در مورد چگونگی واکنش نشان دادن مردم به شگفتی؟ ما نشان می دهیم که این ممکن است این با توجه به این واقعیت باشد که شگفت زده شدن در مقابل مدیریت خوب درک می شود؛ حداقل زمانی که با روش های مکانیکی به تصویر کشیده می شود (Pondy Mitroff، ۱۹۷۹). هوش سنتی سازمانی، مبتنی بر عقلانیت گرایی و مهندسی ، با تاکید بر ویژگی های مانند عینیت، کناره گیری و کنترل (Shenhav، ۲۰۰۳). به عنوان یک نتیجه، همانطور که توسط Tsoukas (1994، ص ۳) بیان شده است، در جوامع مدرن….. پیشگیری عمیقا ارزشمند است؛ ما دوست نداریم شگفت زده ” شویم. سازماندهی به قابلیت پیش بینی کاهش می یابد – به یک پدیده فاقد هر گونه کیفیت شگفتی آور و یا غیر معمول (ریتزر، ۲۰۰۴). شگفتی باید به عنوان یک فرایند مشاهده شود که توجه در زمینه سازمانی را به رغم انتظارات قابل پیش بینی توقیف می کند، به جای این که یک فرایند ابزاری توسعه یافته با کیت های ابزار موجود باشد. ما در حال حاضر منابع شگفتی را در نظر می گیریم.
منابع شگفتی
شگفتی ممکن است دارای منابع سیستمیک باشد که هر دو داخلی و خارجی هستند (Lampel و Shapira، ۲۰۰۱). از منظر خارجی، شگفتی می تواند برای سیستم های پیچیده از جمله سازمان ها و محیط آنها، ذاتی باشد (Levy، ۱۹۹۴). تفکر مدیریت سنتی، با این حال، با جهان سازماندهی مکانیکی سروکار دارد، از این (Tsoukas، ۱۹۹۴) قابل پیش بینی سرو کار دارد. گفته می شود جمعیت های سازماننی از عوامل نمایش دهنده رفتار عقلانی تشکیل شده اند. چنین چشم اندازز در زمینه های مختلف سوال برانگیز است.
انتقاد اول اشاره به امکان داشتن کامل و یا دانش بیکران دارد. فردریش هایک اظهار داشت که مشکل عمده اقتصادی یک مشکل دانش است: دانش از شرایطی که ما باید از آن استفاده کنیم هرگز در فرم متمرکز و یکپارچه وجود ندارد اما تنها به صورت پراکنده از دانش ناقص و اغلب متناقض وجود دارد که همه افراد جداگانه آن دارند… و یا به طور خلاصه، این مشکل استفاده از دانش است که به هر کسی در کلیت آن داده نشده است، (۱۹۴۵ ص ۵۱۹-۵۲۰). نظریه پیچیدگی به درک اینکه چرا دانش هرگز کلی نیست کمک می کند. عوامل، سیستم های پیچیده تطبیقی را تشکیل می دهند، از جمله زمینه های سازمانی، به گونه ای که آنها به اندازه کافی برای نظم رفتاری ابراز ساختاریافته می شوند، اما با تغییر و پتانسیل برای تازگی مشخص می شوند. با توجه به پیچیدگی رفتار عامل، تجدد به طور فابریک در سیستم های اجتماعی و غیره شگفتی ذاتی احاطه می شود و بنابراین برای این سیستم ها ذاتی است. دسترسی به دانش در تمامیت خود امکان پذیر نمی باشد چون کل دانش “در هرجایی مجهز نشده است، اما یک ویژگی اورژانس تعامل است، زمانی که بحث در مورد طبیعت توزیع شده دانش و چالش های آن، کار سازمانی را نشان می دهد (به عنوان مثال Orlikowski، ۲۰۰۲).
Kauffman (1995) سیستم های پیچیده را به عنوان زندگی در لبه هرج و مرج، به خطر انداختن بین حفظ ساختار و بافر نمودن محیط زیست، همانند کار تامپسون (۱۹۶۷) می بیند، در حالی که به شگفتی پاسخ می دهد. بر خلاف پیش بینی های اقتصاد سنتی، سیستم های پیچیده ممکن است تمایل به سمت تعادل نداشته باشند. در واقع، آنها ممکن است از همان حالت بیش از یک بار عبور نکنند (Levy، ۱۹۹۴). به همین دلیل است که شگفتی یک ویژگی فراگیر از سیستم های پیچیده است و نه یک عامل برونزای متمایل به حذف. شگفتی های القا شده خارجی ناشی از خارج شناخت کنونی هستند. این نشانه هایی نیست که در حال نادیده گرفته شدن هستند، بلکه نشانه های جدید تولید شده در خارج از آن چیزی است که شناخت در حال حاضر تمایل به آن دارد. این چشم انداز خارجی ممکن است با روش های نظری، مانند اقتصاد اتریشی یا تئوری پیچیدگی حمایت شود که سازمان ها و محیط آنها را به عنوان تولیدکننده تازگی از طریق تعامل، رقابت رقابتی و تخریب خلاق از وضعیت موجود نشان می دهد (کرزنر، ۱۹۹۳؛ رابرتز و Eisenhardt، ۲۰۰۳).
تفاسیر مدیران از محیط های خارجی ممکن است تقویت شود نه اینکه پتانسیل برای شگفتی را کنترل نماید، زمانی که نظریه پردازانی که توضیح شناختی را برای ظهور شگفتی ها پیش می برند، پیشنهاد می دهند (استاربوک، ۱۹۹۳). مشاهده شگفتی به عنوان مقادیر تولید شده شناختی برای دیدن مردم زمان شکست برای هدف قرار دادن نشانه ها یا سرنخ های مربوطه، که به همین دلیل است که آنها شگفت زده می شوند: خواننده کهن الگویی از تعلیق هیجان در این دسته قرار می گیرند. در توضیح شناختی، ذهن به اندازه کافی آنچه را که اشاره شده است، پردازش نمی کند: در واقع، هوش برتر قابل توجه شخصیت های داستانی آگاتا کریستی، Hercule پوارو و خانم Marple، این است که آنها اهمیت جزئی و به ظاهر قطعه قطعه از اطلاعات را که دیگران نادیده می گیرند، حس می کنند. برخی از شگفتی های سازمانی شبیه به این مثال خواهد بود: به عنوان مثال، هنگامی که یک تیم فوتبال با ستاره های پیر اما پر هزینه دارای یک هیئت مدیره است که نشانه این نیست که بازیکنان وفاداری و حمایت از جمعیت را جذب نمی کنند، در حال حاضر در حال مسدود کردن فرصت برای تجدید تیم برای ساختن آینده است.
فرایندهای شناختی بر آشکار شدن شگفتی تاثیر می گذارند زیرا شناخت نباید به عنوان یک نماینده خالص و مستقیم از جهان خارجی باشد. شناخت سازمانی توسط ویژگی های سازمانی، یعنی فرهنگ و منطق غالب، به عنوان مثال، دستور العمل های موفق جاسازی شده در ارتباط با عناصر به عنوان مدل های کسب و کار، فرآیندهای سازمانی، و رويکرد استراتژیک برای رقابت تحت تاثیر قرار می گیرد. منطق غالب میتواند راهنماهای شناختی را تحمیل کند که از سازمان برای دیدن اطلاعات مربوطه اما محیطی جلوگیری می کند (پراهالد، ۲۰۰۴). مانند مشاهده Gonzales (2003، p.120)، ‘طراحی از وضعیت انسان برای ما پنهان نمودن آشکار را از ما را آسان می کند، به خصوص تحت فشار و کشش. فاجعه بوپال در هند، انفجار شاتل فضایی چلنجر، بحران هسته ای چرنوبیل، و هواپیمای بی شماری تصادفات، در این بخش اتفاق افتاده است در حالی که مردم هشدار مشخص قبل از آنها را انکار می کنند. به این معنا، سیگنال های ضعیفی که قبل از شگفتی اعلام شده اند در محیط سازمانی وجود ندارند و در حال انتظار برای برداشته شدن (Seidl، ۲۰۰۴، ص ۱۵۶) توسط اعضای سازمان هستند. سیگنال ها توسط اسکن محیط ساخته می شوند. در این معنا، مدیران شگفتی های سازمانی را تفسیر می کنند. آنها این کار را با ‘گرفتن’، تصویب و تفسیر برخی از بخش های محیط انجام می دهند، در حالی که دیگران را نادیده می گیرند (ایزابلا، ۱۹۹۰). مفهوم تنوع لازم در این مرحله ممکن است مفید باشد. طبق Ashby (1956)، سیستم ها قادر به نمایش انواع رفتارهای توانایی برای پاسخ به محرک های متنوع هستند که آمادگی بیشتری برای واکنش بی درنگ و انعطاف پذیری به حوادث شگفت آور نشان می دهد. یک مثال نوعی برای ایجاد این نقطه کافی است.

مورد ۹/۱۱
یک مقاله در مورد شگفتی و وقوع خرابي هوش ‘ توسط Douglas Porch and James J. Wirtz در مجله الکترونیکی Strategic Insight، از مشاهده شناختی پشتیبانی مي کند. این نویسندگان به موضوعي پرداخته اند که ما در حال حاضر با نام ۹/۱۱، با واژه هاي زير می شناسيم:
شگفتي به اندازه رفاه قديمي است. با این حال، فراواني وقوع آن در طول تاریخ، نه هشدار کافی ارائه می دهد و نه دلداری به ویژه هنگامی که اثرات آن می تواند بسیار ویرانگر باشد. حوادث سپتامبر ۱۱، ۲۰۰۱ تکان دهنده بود چون آنها خیلی مخرب و به همین دلیل بسیار غیر منتظره بودند. با این حال، هر دوي این واقعیت ها که حمله رخ داده است و حتی شکلي که مي گيرد نبايد ایالات متحده را به طور کامل در نظر گيرد. آشنایی با روش های تروریستی، تکرار حملات علیه آمریکا امکانات در خارج از کشور، با نشانه هايي ترکيب شد که قاره ایالات متحده در بالای صفحه لیست تروریستی هدف ممکن است به ما هشدار دهد که ما در خطر حمله قابل توجه هستيم. و در این حال، براي دلايلي که افراد شکست اطلاعاتی را مطالعه مي کنند، آشنا پیدا خواهند کرد، ۹/۱۱ متناسب با بسیاري از هنجارهاي شگفتی ناشی از شکست هشدار دهنده هوش است.
در نگاهی به گذشته، حملات تروریستی به برج دوقلو نباید چنین شگفتی باشد زماني که آنها بدون شک اينگونه هستند، هر چند که نباید تخفیف داده شود، با این حال، اين شرایط در نگاهي به گذشته قابل پیش بینی تر به نظر مي رسند (مک کی و مک کرنان، ۲۰۰۴). تعداد زیادی از نشانه ها وجود دارد که ایالات متحده و برج هايتجاری نیویورک به طور خاص تحت حمله قرار گرفته اند. آنها توسط افراطیون اسلام گرا در سال ۱۹۹۳ بمباران شده بودند زماني که در برج khobar در ظهران، عربستان سعودی در ماه ژوئیه سال ۱۹۹۶ بودند. رادیکالهای اسلامگرا فاقد سلاح های پیچیده قبلا خودکشی نوع دوستانه تکنولوژی سطح پايين (دورکیم، ۲۰۰۲) به منظور از بین بردن اهداف بسیار نمادین را به تصویب رساندند. در نگاهی به گذشته، اين حملات توسط بمب گذاری در سفارتخانه هاي ایالات متحده پیش بینی در کنیا و تانزانیا در ماه اوت سال ۱۹۹۸ و حمله با قایق انتحاری در راه اندازی یو اس اس کول در اکتبر ۲۰۰۰ از پيش خبر داده شد. علاوه بر این، روز قبل از حمله ۹/۱۱، پژوهش کنگره خدمات یک گزارش منتشر کرده بود، با اشاره به ارتباط میان بن لادن و گروه های نزدیک شرقی تروریستی، در استفاده از بمب گذاران انتحاری. اين نشانه ها به سه دلیل نادیده گرفته شدند: شاخص هاي هوش خوب در “سر و صداي” دروغ گم شدند، اين باور وجود داشت که دشمن فاقد ظرفیت فنی برای انجام عمل است و آنچه ایوان و Wirtz (2002) به به عنوان آینه تصویربرداری اشاره مي کند،’ فرض در بخش هوش “مصرف کننده” که عمل انجام شده بعید است چرا که”” غیرمنطقی مي باشد. قبل از اين شگفتی رخ دهد، حتی آنهایی که، در نگاهی به گذشته، از پيش شکل يافته اند، نیاز به یک پیش بینی و شهود بزرگ براي جمع اوری اطلاعات “خوب” دارد که از پيش حاکي از مجموعه ای از داده ها است. ایوان و Wirtz (2002) خاطر نشان نمودند که اطلاعات مربوطه می توانند فیلتر شوند زماني که که به زنجیره بوروکراتیک فرستاده مي شوند به دلیل آن که براي بيشتر نگرانیهای مهم بی اهمیت، غيرمهم و یا بی ربط به نظر می رسد. ماموران محلی FBI گزارش نمودند که دانش آموزان عرب در مدارس پرواز تنها مي خواستند نحوه ی بلند شدن، را یادگیری نمايند و نه به زمین نشستن. اما اهمیت اطلاعات تا زمانی که توسط ادراک اطلاع رساني شد، به خاک سپرده شده باقی ماند. “سر و صداي” سازمانی زمانی اتفاق می افتد که حوزه های قضایی سازمانی با یکدیگر همپوشانی دارند، رقابت مي کنند و نامعلوم هستند که احتکار را به جای به اشتراک گذاری اطلاعات بین رقیب سازماني تقويت مي کنند. ناتوانی CIA و FBI براي برقراری ارتباط به شکست در تشخیص حملات ۹/۱۱، براي شکست ارتش و اطلاعات نیروی دریایی براي همکاری سقوط Pearl Harbor کمک نمود، زماني که آنها پيشنهاد می دهند. شرکتها و سازمانها باید به قادر به مشخص نمودن شگفتی باشند، نه تنها براي تایید انتظارات (استاربوک، سال ۱۹۹۳، ص ۸۳). یا، زماني که Tsoukas (1994) قرار می دهد، مدیران گاهی در تبدیل حوادث به تجارب شکست مي خورند. این است فاصله اي بین رویدادها و تجارب، حقایق و انتظارات، که توضیح می دهد که چرا سیگنال هايي (حوادث) که اختلال آینده را پيش بيني مي کنند، نمی توانند به درستی يادآوري شوند (به عنوان مثال تبدیل شده به تجربه عمر).
با این حال، برخی از حوادث، که به عنوان کارت های وحشی در نوشته ها برچسب گذاري مي شوند نمي توانند قابل پیش بینی باشند (Mendonc ¸ و همکاران، ۲۰۰۴). حتی بیشتر استراتژیستهای با تجربه به تایید انتظارات و یا مشکل بیان بین رویدادها و تجارب آسیب پذیر هستند. Shrivastava و اشنایدر (۱۹۸۴) در مورد روشي که مدیران چارچوب هاي مرجع را توسعه مي دهند بحث نموده اند و یا مجموعه ای از مفروضات که ديدگاه آنها را از کسب و کار و سازمان تعیین مي نمايند. قاب هاي مرجع ممکن است مفيد باشند زیرا روی چیزی تمرکز مي کنند که مهم است. اما آنها ممکن است الگوهای همیشگی فکري را ایجاد نمايند: زماني که آنها سفت و سخت تر رشد مي کنند، مدیران اغلب اطلاعات شگفتی آور را در طرحواره هاي موجود وارد مي کنند يا در مجموع آن را نادیده مي گیرند (Sull، سال ۱۹۹۹، ص. ۴۵). به این ترتیب، مسائل مدیریتی، تفسیر حقایق هستند نه بازنمودهای هدف از واقعیت (توماس و McDaniel، ۱۹۹۰). در فرایند تفسیر، برخی از امکانات شگفتی آور ممکن است به سادگی “نرمالسازي” شوند و جایگزین طرح موجود شوند. آنها ممکن است بعداً فوران کنند و افراد ناآگاه سازمان را احاطه کنند. اشکال این فرض فوران در زير در نظر گرفته شده است.

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا