دانلود رایگان ترجمه مقاله ملاحظات علمی بارداری – تیلور و فرانسیس 2015

 

دانلود رایگان مقاله انگلیسی + خرید ترجمه فارسی
عنوان فارسی مقاله:

بارداری: ملاحظات نظری

عنوان انگلیسی مقاله:

Pregnancy: Theoretical Considerations

 
 
 
 
 

 

مشخصات مقاله انگلیسی (PDF)
سال انتشار 2015
تعداد صفحات مقاله انگلیسی 23 صفحه با فرمت pdf
رشته های مرتبط با این مقاله روانشناسی
گرایش های مرتبط با این مقاله روانشناسی عمومی
چاپ شده در مجله (ژورنال) تحقیق روانکاوی: مجله علمی برای متخصصین بهداشت روانی – Psychoanalytic Inquiry: A Topical Journal for Mental Health Professionals
ارائه شده از دانشگاه جامعه و موسسه روانکاوان بوستون
رفرنس دارد  
کد محصول F1015
نشریه تیلور و فرانسیس – Taylor & Francis

 

مشخصات و وضعیت ترجمه فارسی این مقاله (Word)
وضعیت ترجمه انجام شده و آماده دانلود
تعداد صفحات ترجمه تایپ شده با فرمت ورد با قابلیت ویرایش  16 صفحه با فونت 14 B Nazanin
منابع داخل متن به صورت فارسی درج شده است  
کیفیت ترجمه کیفیت ترجمه این مقاله متوسط میباشد 

 

فهرست مطالب
زنانگی
آمادگی روانی برای بارداری
نگاهی اجمالی بر بارداری
بارداری در مراحل رشدی خاص
 

 

بخشی از ترجمه

برای یک زن، دانستن این که قادر به فرزند آوری است اهمیت زیادی در توسعه حس زنانگی، هویت جنسیتی و عزت نفس او داشته است حتی اگر او به عنوان یک فرد بالغ و بزرگسال تصمیم گرفته باشد تا واقعاً بچه دار نشود. آگاهی از پتانسیل تولید مثلی (فرزند آوری) زن بخشی از خود انگاره اوست.
تغییرات اجتماعی دو دهه گذشته منجر به تغیراتی در الگوهای خانوادگی و سبک‌های زندگی خانوادگی شده است. با کنترل مؤثرتر پیشگیری از بارداری و شاغل شدن بیشتر زنان، زنان رضایت و کمال را در چیزی به غیر از وظیفه مادری (مادر بودن) جست و جو می‌کردند. داشتن بچه، اگرچه یک رویداد روانی و جسمی حیاتی و مهم است، ممکن است تنها مسیر برای دست یابی به کسب جایگاهی به عنوان یک زن بالغ نباشد. پیامدها و اهمیت این تغییرات در رشد آن دسته از زنانی که بچه ندارند، توسط محققانی که در زمینه رشد بزرگسالان مطالعه می‌کنند، بررسی شده است.

 بسیاری از زنان بارداری خود را به تأخیر می‌اندازند و بنابر این زمانی مادر می شوندکه تفرد ، توسعه نفس و خود تحکیمی آن‌ها تا یک سطح متفاوتی از یک زن جوانتر پیشرفت کرده است. این روند منجر به مطرح شدن سوالاتی در مورد اثرات مرحله زندگی فرد بر روی اهمیت و روند بارداری می‌شود.
اخیراً توجه ویژه‌ای به بارداری و نقش روانکاوی در درک آن معطوف شده است. با در نظر گرفتن نقش اصلی تمایلات جنسی در روان کاوی رشد و بالینی، منابع و مطالعات روانکاوی در زمینه بارداری و تولید مثل نسبتاً محدود بوده است. دانش مربوط به عملکرد جنسی از طریق داده‌های روانکاوی توسعه یافته است.
کمبود مطالعات روانکاوی در خصوص بارداری منعکس کننده عوامل و دلایل مربوط به کمبود نسبی تحقیقات و توجه در سایر ابعاد زندگی زنان نظیر اولین قاعدگی، قاعدگی و یائسگی می‌باشند.
نویسندگان زن نقش مهمی در افزایش دانش ما از ماهیت تجربه بارداری برخوردار بوده‌اند. مطالعه بالینی توصیفی هلن دویچ (1945) که بر زندگی تولیدمثلی زنان متمرکزاست در یک دوره چند ساله نوشته شده و تقریباً نیم قرن پیش منتشر شدند. بندک و رابنشتین هم زمان شروع به انجام مطالعاتی کردند. آن‌ها مقاله چرخه جنسی در زنان را در 1942 و مطالعات خود در زمینه عملکرد اندوکرین و روانکاوی را در 1952 منتشر کردند. به تازگی بر تجربه واقعی بارداری به جای مفهوم نمادین آن نیز تاکید شده است.
یک ایده غالب در میان تحلیل گران این بوده است که بارداری با روانکاوی، با در نظر گرفتن تغییرات درون شخصیتی ناشی از بارداری سازگارنیست، اگرچه وقتی که تحلیل و روانکاوی شروع شد در زمان وقوع بارداری لزوماً مختل نمی‌شود. دویچ، میل جنسی را به صورت یک درون گرایی (1945- همه سؤالات مربوط به جلد دوم هستند) در بارداری در نظر گرفته و عنوان کردند که خود شیفتگی در جسم و روح آن‌ها موجب تداخل در انتقال و سرمایه گذاری در کارهای تحلیلی می‌شود. به علاوه، او با دخالت در یک وضعیت زندگی ” یعنی وضعیت زندگی آرام برای توسعه تجربه‌های واقعی ” مخالف است (دویچ 1945، ص 161). احتمالاً این نگرش منجر به این شده است تا تعداد کم‌تری از زنان در دوران بارداری، به خصوص در یک دوره بارداری طبیعی مورد مطالعه قرار گیرند و لذا به طور غیر مستقیم توجه بسیار کمی به بارداری در مطالعات و منابع رشد شده است.
پس از ارائه مرور اجمالی در خصوص مفاهیم روانکاوی در مورد انگیزه بارداری و غریزه تولید مثل، ما بر عملکرد رشدی و نموی بارداری خواهیم پرداخت.
بارداری از نظر فروید یک موضوع مهم و مورد توجه نبوده است. به گفته چاسگات- اسمیرگل (1970) و قبل از او هورنی (1926)، فروید دیدگاه‌های خود را در خصوص روان شناسی و تمایلات جنسی ازتئوری های مربوط به تمایلات جنسی مردان اشتقاق کرده است. او بر محدودیت‌های دانش خود در یکی از جملات معروف خود در 1932 اذعان کرده است” این همه چیزی است که من باید در مورد حس زنانگی به شما می‌گفتم”. مسلماً این تئوری‌ها ناقص بوده و همیشه هم دوستانه و مناسب به نظر نمی‌رسد (ص 135)
فروید بر این باور است که تمایلات جنسی اولیه در اصل مردانه هستند، ” تمایلات جنسی دختر بچه‌ها به طور کلی یک ویژگی مردانه است (1905، ص 219). دختر بچه‌ها احساس اختگی (عقیم بودن) می‌کنند و حس بچه خواستن درآنها، یک جایگزین نمادین برای نداشتن آلت تناسلی مردانه می‌باشد. او دومنبع را برای فرزند خواهی (بچه خواهی) مطرح کرده است: بچه مقعدی که مربوط به نگرش زنانگی منفعل است و بچه تناسلی که بر گرفته از مردانگی فعال مرحله تناسلی است که پس از آن خواسته اصلی و اولیه برای یک آلت تناسبی با خواستن بچه جایگزین می‌شود (فروید 1925).
بر طبق گفته فروید، تمایل به یک بچه در واقع مشابه با تمایل برای بارداری و یا تمایل برای مادر شدن نیست. او این احساس خواستن و تمایل را با ظرفیت مادر شدن از حیث توانایی در نظر گرفتن یک کودک به عنوانشی مرتبط نمی‌داند. فروید هرگز تولید مثل را مستقیماً به عنوان یک هدف گسترده در نظر نمی‌گیرد.
محققان روانکاوی اولیه، به جست وجویمنابع و منشاء خواسته‌های تولید مثلی و ویا محرک‌های غریزی و سایر نیروهای بیولوژیکی پرداختند. در انسان، مرز بندی و تعیین مؤلفه‌های بیولوژیکی و زیست شناسی تمایل تولید مثلی سخت بودهاست زیرا در انسان‌ها، زندگی غریزی تحت الشعاع بسیاری از پاسخ‌های اکتسابی و نیز جامعه پذیری قرار می‌گیرد. در جانوران، می‌توان رفتار جنسی را به صورت پاسخ‌هایی به تغییرات هورمونی خاص پایش کرد، این مسئله در انسان کم‌تر صادق است واثرات بیولوژیکی و زیست شناسی خاص به سختی قابل تفکیک هستند.
غریزه تولید مثل، دارای منشاءپیچیده ای است. تمایل برای بارداری و فرزند خواهی را می‌توان به صورت مؤلفه‌ها و ابعاد این خواسته و تمایل بزرگ در نظر گرفت ولی این دو مورد کاملاً با هم همپوشانی ندارند. به طور مشابه، وظیفه پدری که شامل رابطه مراقبت و تربیت دیگری است، عموماً توسط محققان رونکاوی تا 1970 با انتشار مقاله وظایف پدری (آنتونی و ابندک 1979) نادیده گرفته شده است.
آنتونی تفاوتهای بین مقالات و نوشته‌های روانکاوی اولیه بر روی حس پدری که در آن‌ها دیدگاه والدین معمولاً در نظر گرفته نشده است و مقالات مربوط به تجربه والدین را مطرح کرده است.
تربیت موجب بروز عواطف و تجربه‌های جسمی والدین به عنوان یک کودک (شادو 1984) و نیز شناخت همه دوره‌های زندگی شده است. تربیت به عنوان یک فرایند یا فاز رشدی (پانل 1974، شوارتز 1984 و بندرک 1959) در نظر گرفته شده است که فرد را قادر می‌سازد تا نقش‌های بزرگ سالی را تصور کرده و انتظارات اجتماعی از بزرگ سالان را براورده کنند. یک مؤلفه غریزه تولید مثل، تبدیل شدن به یک بزرگ سال همانند والدین است حتی اگر فرایند بلوغ کوتاه مدت باشد. فرد می‌خواهد تا تمایلات نارسیستی و ادیپال را از طریق تربیت ارضا کند. اریکسون در مفهوم خود با عنوان زایندگی به عنوان هدف رشد و نمو والدین (1963)، مسئله تثبیت و رهنمود نسل بعدی را توصیف می‌کند (ص 267) اگرچه عموماً زایندگی را از تولید مثال واقعی جدا کرده و خلاقیت را در مفهوم خود قرار می‌دهد.

 

بخشی از مقاله انگلیسی

F OR A WOMAN, KNOWING THAT she is capable of bearing children has been critical in the development of her sense of femininity, gender identity, and self-esteem, even if as an adult she chooses not to actually have children. The awareness of her reproductive potential is part of her self-image. The social changes of the past two decades have brought with them shifts in family patterns and lifestyles. With more effective control of contraception possible, and many more women working, women have been seeking fulfillment in terms other than a career of motherhood. Having a baby, although a pivotal event psychologically and physically, may not provide the only path to attain status as an adult woman. The implications of these changes for the development of those women who do not have children are now being explored by those concerned with adult development.

Many women have been delaying pregnancy, thus becoming mothers at a time when individuation, ego development, and consolidation of self have progressed to a level different from that of a younger women. This trend raises questions about the effects of the life stage of the individual on the significance and course of the pregnancy. There is new interest recently both in pregnancy and in psychoanalytic contribrutions to understanding it. When one considers the central place of sexuality in developmental and clinical psychoanalysis, the psychoanalytic literature on pregnancy and reproduction has been relatively limited. Knowledge about sexual functioning has been expanded by data from outside psychoanalysis. The sparsity of psychoanalytic work regarding pregnancy may reflect the same factors that have been responsible for the relative lack of scholarly and research attention to other aspects of women’s lives, such as menarche, menstruation, and menopause. Appropriately enough, women writers have been major contributors to understanding the nature of the experience of pregnancy. Helene Deutsch’s descriptive clinical work (1945), which focuses on women’s reproductive lives was written over a period of years and published almost half a century ago. Benedek and Rubenstein started about the same time. They published The Sexual Cycle in Women in 1942 and their studies of psychoanalytical natural and endocrine functioning in 1952. The focus on actual experience of pregnancy rather than its symbolic meaning has also been relatively recent. It was a prevailing idea among analysts that being pregnant was not compatible with being in analysis, considering the intrapsychic changes brought about by pregnancy, although once begun, analysis was not necessarily interrupted when pregnancy occurred. Deutsch considered the libido to be “turned inward” (1945 —all quotations are from Volume 2) in pregnancy and that the woman’s narcissistic investment in her body and self interfered with transference and investment in analytic work. In addition, she opposed interfering in a life situation that was better left “undisturbed in order to develop into real experiences” (Deutsch, 1945, p. 161n). Possibly this attitude resulted in fewer cases of women analyzed during a pregnancy, particularly during a normal pregnancy, and thus indirectly in less attention being paid to pregnancy in the literature on development. After presenting an overview of psychoanalytic concepts about motivation for pregnancy and the “procreative urge,” we shall focus on the developmental function of pregnancy. Pregnancy was not an important focus for Freud. As has Chasseguet-Smirgel (1970) pointed out, and earlier Horney (1926), Freud derived his views about female psychology and sexuality from theories about men and male sexuality. He acknowledged the limitations of his understanding in his well-known comment (1932), “That is all I had to say to you about femininity. It is certainly incomplete and fragmentary and does not always sound friendly” (p. 135). Freud believed that early sexuality was originally masculine “the sexuality of little girls is of a wholly masculine character” (1905, p. 219). The little girl felt castrated, and the baby she came to want was the symbolic substitution for the “missing” penis. He postulated two sources for the wish for a baby; the anal baby, which was associated with a passive feminine attitude, and the penis baby derived from the active masculinity of the phallic phase, after which the original wish for a penis is replaced by the wish for a child (Freud, 1925). According to Freud, the wish for a baby is not really the same as a wish for a pregnancy or a wish to be a mother. Nor did he connect this wish with the capacity for motherliness in the sense of the ability to relate to a child as an object. Freud never directly considered procreation as a wider goal. Early psychoanalytic writers sought the sources of procreative wishes or drives in instinctual drives and other biological forces. In humans the biological components of the wish to reproduce have been difficult to delimit, since in humans instinctual life is overlaid by many learned responses and by the impact of socialization. In animals one can trace sexual behavior as responses to specific hormonal variations; in humans this is only partially true, and the particular biological influences are more difficult to isolate. The procreative urge, the wish to reproduce, has complex origins. The wish for pregnancy and for a child can be considered components or aspects of this larger wish, but the two are not entirely overlapping. Equally, parenthood, involving the relation ship of caring for and nurturing another, was largely ignored by psychoanalytic writers, until, according to Anthony (1984), 1970 with the publication of Parenthood (Anthony & Benedek, 1970). Anthony underscores the differences between earlier psychoanalytic writings on parenthood, in which the perspective of the parent has not usually been the focus, and later works, which focused on the parenting experience itself. Parenthood evokes early affects and physical experiences of the parent as a child (Sadow, 1984) as well as upon identifications from all periods of life. Parenthood has been considered a developmental process (Panel, 1974; Schwartz, 1984) or phase (Benedek, 1959) which enables the individual to assume adult roles and fulfill adult societal expectations. An element of the procreative wish is therefore to be an adult like the parents, even if, as is often the case in teenage pregnancy, the actual process of becoming mature is short-circuited. One wishes to fulfill both narcissistic and oedipal wishes through parenthood. Erikson, in his concept of generativity as a developmental goal of adulthood (1963) describes “the concern is establishing and guiding the next generation” (p. 267), although he distinguishes “generativity” from actual procreation and includes creativity in his concept.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا