دانلود ترجمه مقاله تجربیات زنان مبتلا به سرطان سینه نسبت به تغییر ارگان ها پس از درمان – مجله الزویر

 

 عنوان فارسی مقاله: تجربیات زنان مبتلا به سرطان سینه نسبت به تغییر ارگان ها پس از درمان
 عنوان انگلیسی مقاله: Surviving breast cancer: Women’s experiences with their changed bodies
دانلود مقاله انگلیسی: برای دانلود رایگان مقاله انگلیسی با فرمت pdf اینجا کلیک نمائید

 

سال انتشار  ۲۰۱۳
تعداد صفحات مقاله انگلیسی  ۸
تعداد صفحات ترجمه مقاله  ۱۶
مجله  تصویر بدن (Body Image)
دانشگاه  دانشکده سینتیک بشر، دانشگاه اتاوا، کانادا
کلمات کلیدی  سرطان پستان، زنده ماندن، تجزیه و تحلیل پدیدار شناختی تفسیری (IPA)، تصویر بدن، ماسئل روانی
نشریه Elsevier

 


فهرست مطالب:

 

 چکیده
مقدمه
روش
شرکت کنندگان
موارد تحقیق
تجزیه و تجلیل داده ها
نتایج
تجربه افکار شدید و احساسات
معنی از بدن
شرایط بهداشتی ، رفاه و بیان اجتماعی
مدیریت و برخورد با تغییرات فیزیکی
بحث

 


 

بخشی از ترجمه:

 

بحث:
با وجود تعداد فزاینده ای از مطالعات انجام شده در رابطه با تصویر بدن در سرطان، درک عمیقی از تجارب مربوط به بدن زنان پس از درمان وجود ندارد. در این مطالعهما به دنبال کشف تجارب زنان با بدن خود پس از درمان پرداختیم. زنان به معنای منعکس کننده بدن خود و توصیف ادراکی و شناختی و عاطفی و رفتاری از تجارب خود ارائه شده اند. با توجه به مطاعات قبلی،‌ تغییات نامطلوب در زنان به صورت قابل مشاهده و غیر قابل مشاهده تجربه شه است. این هم سازکار با نتایج تحقیق قبلی از نجات یافتگان با سرطان پستان و جوانتر بوده است. با این حال ما متوجه شدیم که تغییرات در ترکیب بدن از اهمیت زیادی در زنان مطالعه ما برخوردار است. این تعجب آور نیست که در نزدیک به ۸۰ درصد زنان مسن تر ، گزارش مبتنی بر نگرش منفی در مورد وزن خود داشته و نارضایتی از اندازه بدن دیده می شود. دلایل احتمالی اینکه زنان بر بدن خود و اندازه و وزن پس از درمان متمرکز شدهاند، ممکن است به خاط آموزش هایی باشد که در آن زنان به طور گسترده ای بر اساس ظاهر خود داشته اند. آنها ممکن است همچنین کلیشه ای مبتنی بر وزن را داشته باشند. در نتیجه احساس می کند که افزایش وزن موضوعی با مسئولیت شخصی است که نشان دهنده عدم کنترل آنها می باشد. در واقع زنان تحت درمان سرطان سینه می توانند با از دست دادن کنترل احاسی بر بدن خود دیده شوند. درنهایت زنان ممکن است به اضافه وزن خود و تشخیص چاقی در جوامع غربی دچار شوند که نامطلوب و ناسالم می باشد. همچنین می تواند توضیح دهد که چرا این تغییرات از نگرانی خاصی به وجود آمده است. این توضیحات ممکن است نیاز به تحقیقات بیشتر داشته باشند. زنان از منظر خارجی نیز مورد بررسی قرار گیرند و آنها ببدن خود را به عنوان یک شی توصیف مرده و به عنوان ابزار برای دیگران نشان می دهند. علاوه بر این بدن آنها در ظرایط پذیری اجتماعی بر این باور است که مفروضات و تعصبات در مورد دیگران براساس ظاهر بوده و اصول اجتماعی و فرهنگی تصویر بدن پشتیبانی می کند. بنابراین می توان گفت که انگیزه های خود را به صورت زیر بنایی ارائه می کند. زنان نیز به عنوان یک دلیل برای نظارت بر تغییرات بدنشان اشاره می کند که به خصوص در مورد وزنشان است.
در مقایسه با همتایان خود با وزن طبیعی، زنان چاق ۵/۱ تا ۵/۲ برابر خطر مرگ را پس از درمان سرطان پستان دارند. با توجه به افزاش آگاهی از نتایج بیماری،‌کنترل وزن برای زنان مهم است. بهطور مشابه، محققان دیگر نشان دادند که نجات یافتگان از سرطان انگیزه ای برای از دست دادن وزن دارند که این پدیده با نام تعلیم لحظه ای ارائه می شود. براسا این یافته، توسعه استراتژی برای کمک به زنان جهت مدیریت وزن خود از اولویت های پژوهش هی بعدی می باشد. مطابق با نظریه های تصویر بدن، مدیریت ظاهر دز زنان با عواقب روانی و عاطفی همراه است. به طوری که زنان با تجربه بدنی منفی به طور جدایی ناپذیری به صورت گسترده با طیف وسیع از احساسات همراه هستند، حتی اگر تصویر بدن و شرایط فیزیکی آنها مربوط به افسردگی و اضطراب و کیفیت زندگی بد ثبت شده باشد، قابل توجه است که زنان در مطالعه ما تجربه واکنش های مربوط به نا امیدی و خشم و غم و خسارت را دارند. نتایج ما نشان می دهد که تجربیات احساس مربوط به بدن زنان شبیه به گروه های دگر از زنان است که تغییرات را در بدن خود تجربه می کنند که مغایر با استاندارد هایی اجتماعی در رابطه با جذابیت فیزیکی می باشد. بنابراین ارائه دهنگان مراقبت های بهداشتی نیاز به تجارب مربوط به بدن را به صورت منفی دارند که فراتز از مراحل درمان سرطان است. اگر چه محققان بهطور سنتی تمرکزی بر عواقب منفی ناشی از سرطان پستان داشته اند،‌ یک تغییر در سال های اخیر به وجود امده است که فرا تر از این دیدگاه یک طرفه بوده و بررسی جنبه های مثبت می واند تجربه به تغییرات مثبت را در زندگی بیماران به وجود بیاورد. در حمایت از تغییر و چهر چوب وجود پس از سانحه و پژوهش های قبلی،‌تعداد کمی از زنان در مطالعه حاظر، تجربه یک فرصت برای ارزیابی مجدد خود و رشد مبارزه با این بیماری دیده می شود. درحالی که گزارش شده است که زنان این گونه بیان کرده اند که بدن آنها اجازه این کار را می دهد و تعداد کمی از زنان در مطالعه با بدن خود،‌ دیده اند که فرایند شناختی به وجود آمده است و جامع تر از بدن خود و تصویر بدن پس از طرمان سرطان را داشته باشند. علاوه ب رشد،‌ تعداد کمی از زنان پذیرش تجربه خود و شفقت را نسبت به بدن خود بر اساس تجارب منفی پایدار در سرطان پستان داشته اند. احساسات و اخطار منفی زنان به عنوان یک انگیزه برای آنها جهت کمک به کاهش اختلالات پس از درمان بدنشان شود. این پشتیبانی شناختی موجود در نظریه های رفتاری بوده و یافته های دیگر نشان می دهد که با تمرکز بر قدرت آنها در خطر مواجهه با مرگ بوده است. این نشان دهنده توانایی زنان در تغییر خود با تمرکز کمتر بر جنبه های زیبایی بدنشان بوده است. علاوه بر این، آنها پشتیبانی از این مفهوم را دارند که افراد می توانند برای قدردانی از زندگی و قدرت هایشان، یافته ها، این جنبه های مربوط به رشد بدن نادیده گرفته شده است و باید در تحقیقات آینده به ارائه یک درک با استفاده از آرایش و پروتز و کلاه گیس و روسری، استراتژی های آنها بهانه ای مورد استفاده برای مدیریت تغییرات فیزیکی برای درمان سرطان پستان می تواند باشد.

 


بخشی از مقاله انگلیسی:

 

Introduction Breast cancer is the most common cancer among women worldwide (Ferlay, Shin, Bray, Forman, Mathers, & Parkin, 2010). Early detection and advances in treatments have led to an increase in survival rates, whereby 90% of women in developed countries are expected to survive the disease for at least 5 years (Youlden, Cramb, Dunn, Muller, Pyke, & Baade, 2012). Despite the promising survival rates, undesirable appearance-related side effects, such as loss of breast(s), tissue damage, deformities in the breast(s), decreased range of motion, lymphedema, alopecia, weight gain, and muscle loss/weakness, are commonly reported (Collins et al., 2011; Frith, Harcourt, & Fussell, 2007; Irwin et al., 2005; Shapiro & Recht, 2001). These changes can affect women’s valuation of their bodies (Fobair, Stewart, Chang, D’Onofrio, Banks, & Bloom, 2006; Helms, O‘Hea, & Corso, 2008; White, 2000). Indeed, researchers have shown that a number of survivors experience poor body image and body dissatisfaction (Chen, Liao, Chen, Chan, & Chen, 2011; Moreira & Canavarro, 2010), and this can persist for years following diagnosis and treatment (Falk Dahl, Reinertsen, Nesvold, Fosså, & Dahl, 2010). These ∗ Corresponding author at: School of Human Kinetics, University of Ottawa, 125 University (MNT 339), Ottawa, ON, Canada K1N 6N5. Tel.: +1 613 562 5800 3068; fax: +1 613 562 5497. E-mail address: jennifer.brunet@uottawa.ca (J. Brunet). experiences can impair women’s quality of life (QOL) by stimulating the development of unhealthy behavioral patterns and spirals of negative emotions (DeFrank, Mehta, Stein, & Baker, 2007; Elmir, Jackson, Beale, & Schmied, 2010; Helms et al., 2008; Lam et al., 2012; Moreira & Canavarro, 2012). For these reasons, body image is recognized as a key aspect of women’s QOL posttreatment for the disease (Bloom, Stewart, Chang, & Banks, 2004; Collins et al., 2011; White, 2012). Although the construct of body image has received attention in the oncology literature in the last few decades, there remain several noteworthy limitations. A first limitation pertains to its conceptualization. Body image is defined as an “internal representation of your own outer appearance” (Thompson, Heinberg, Altabe, & TantleffDunn, 1999; p. 4), and it consists of perceptual (i.e., accuracy of body size estimation relative to actual size), attitudinal (i.e., subjective (dis)satisfaction of the body), affective (i.e., feelings associated with the body), cognitive (i.e., investment in appearance beliefs about the body), and behavioral (i.e., compensatory behaviors such as avoidance of situations where one’s body is exposed, dieting, physical activity) dimensions (Cash & Smolak, 2011). Endorsing this multidimensional conceptualization, White (White, 2000; White & Hood, 2011) developed a heuristic cognitive behavioral model of body image for oncology, which is rooted in the general principles of cognitive behavioral (Cash, 2011) and self-discrepancy (Higgins, 1987) theories. Based on this model, cancer can activate people’s appearance-related schemas, and this will influence 1740-1445/$ – see front matter © ۲۰۱۳ Elsevier Ltd. All rights reserved. http://dx.doi.org/10.1016/j.bodyim.2013.02.002 J. Brunet et al. / Body Image 10 (2013) 344–۳۵۱ ۳۴۵ their investment in their appearances and self-evaluations. In turn, people may experience negative appearance-related assumptions, thoughts, beliefs and feelings, and engage in compensatory behaviors to improve their appearances (White, 2012; White & Hood, 2011). Although this model, as well as Cash’s (2011) cognitive behavioral theory of body image, could both serve as frameworks to comprehensively understand breast cancer survivors’ bodyrelated experiences, many researchers in the oncology field have taken a more restricted view of body image by focusing their attention on the assessment of body image evaluation (i.e., body (dis)satisfaction). Further, few have examined the different dimensions of body image concurrently in studies among breast cancer survivors. Consequently, we have a limited understanding of the complexity of women’s experiences with their bodies posttreatment. It is for this reason that researchers should integrate these frameworks into their studies in order to advance research on body image in oncology. A second limitation relates to the methodological approach used by researchers. Qualitative methodologies offer an opportunity to gain multifaceted, in-depth insight into women’s lived experiences, and thus can provide a better understanding of how women experience physical changes due to the disease and its treatment (e.g., Rasmussen, Hansen, & Elverdam, 2010). While qualitative studies have been published on this topic (e.g., AshingGiwa et al., 2004; Landmark & Wahl, 2002), the primary focus has often been on exploring QOL and/or psychosocial concerns more broadly. As a result, emergent themes pertaining to body image are commonly grouped together into a single theme reflecting ‘body image-related concerns.’ This only serves to suggest women are concerned about the changes to their bodies caused by cancer and its treatment, and it reveals an important gap in the literature. It is solely by understanding the different dimensions integral to body image described above that researchers can build comprehensive interventions that combine perceptual, attitudinal, affective, and behavioral components, which may be more effective than singlefocus interventions. Therefore, more qualitative studies focused specifically on body image are needed to explore these issues in more depth. A third limitation is the minimal exploration of positive bodyrelated experiences (Salick & Auerbach, 2006). Cancer can alter women’s presumptive worldviews, and may engender positive and negative experiences. Some researchers have challenged the notion that experiencing breast cancer is solely negative by showing that survivors experience psychological growth, positive identity shifts, and enhanced self-perceptions (Sabiston, McDonough, & Crocker, 2007; Tedeschi & Calhoun, 2004). On the basis of this work, it is likely that women may also report positive body-related experiences. Thus, studies exploring women’s negative and positive body-related experiences are warranted to provide an unbiased account of breast cancer survivors’ likely multidimensional and varied experiences with their bodies. A final limitation is the philosophical underpinnings of existing research. Despite the use of qualitative methodologies, many researchers have anchored their studies in positivist or postpositivist research paradigms and have tried to provide an objective explanation that leads to the prediction of phenomenon (Creswell, 2003). While these approaches have helped to advance the science of body image, the findings may be prematurely prescriptive since we know very little about the ‘what’, ‘why’, and ‘how’ of experiences with cancer and the body from the perspectives of the survivors themselves (Rasmussen et al., 2010). Hence, it is important to build on the extant research by endorsing a constructivism–interpretivism paradigm, where the goal is to understand the lived experience from the point of view of those who live it (Schwandt, 2000). In this paradigm, researchers play an important role since participants’ experiences are elicited through deep reflection that is stimulated by interactive dialog with the researcher. In order to address these limitations, we conducted a qualitative study that was anchored in a constructivism–interpretivism paradigm to explore women’s experiences with their bodies posttreatment for breast cancer. The specific approach to inquiry we used was interpretative phenomenological analysis (IPA; Smith, Flowers, & Larkin, 2009) because of its theoretical cornerstones: phenomenology, idiography, and hermeneutics. In this way, IPA is both a philosophy and a research method that allowed us to explore women’s accounts of their lived experience (i.e., phenomenology) through detailed analysis of each case before identifying similarities and differences between cases (i.e., idiography), which were discovered through a process of interpretation (i.e., hermeneutics; Clarke, 2009). Further, the interpretation of these experiences helped to make sense of the survivors’ stories within a theoretical and empirical lens.

 


 

 عنوان فارسی مقاله: تجربیات زنان مبتلا به سرطان سینه نسبت به تغییر ارگان ها پس از درمان
 عنوان انگلیسی مقاله: Surviving breast cancer: Women’s experiences with their changed bodies

 

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا