عنوان فارسی مقاله: | اثر اخلاق در موفقیت در بازار کار: شواهدی از MBAS |
عنوان انگلیسی مقاله: | The effect of ethics on labor market success: Evidence from MBAs |
دانلود مقاله انگلیسی: | برای دانلود رایگان مقاله انگلیسی با فرمت pdf اینجا کلیک نمائید |
سال انتشار | 2011 |
تعداد صفحات مقاله انگلیسی | 13 |
تعداد صفحات ترجمه مقاله | 23 |
مجله | سازمان و رفتار اقتصادی |
دانشگاه | ممفیس آمریکا |
کلمات کلیدی | اختلافات جنسیتی، اخلاق اقتصادی، مراجعه به آموزش |
نشریه | الزویر |
بخشی از ترجمه:
مقاله حاضر رابطه بین اخلاق، درآمد و جنسیت را به صورت تجربی مورد پژوهش قرار می دهد. با استفاده از معیار خودسنجی از نظرسنجی طولی ازپرسنل ثبت نام کننده برای تست پذیرش مدیریت فارغ التحصیلی، درمی یابیم که بین کاراکتر اخلاقی با دستمزدهای جنسیت مذکر رابطه منفی وجود دارد. اما برای جنسیت مونث، این رابطه صدق نمی کند. به علاوه، با استفاده از معیارهای درجه که در برنامه درسی دانشکده اقتصاد بر اخلاق به عنوان یک شاخص برای بهبود استانداردهای اخلاقی فردی فارغ التحصیلان تاکید شده است، تغییر در بازده مدرک MBA را مورد پژوهش قرار می دهیم. در این راستا به این نتیجه می رسیم که هرچه میزان گزارش افراد مذکر دال بر بهبود کاراکتر اخلاقی به واسطه آموزش اقتصاد بزرگترباشد، به همان نسبت دستمزد آنها پائین تر می باشد ،در این وضعیت سایر ابعاد آموزش آنها در حد ثابت می باشد. اما برای جنسیت موثر،بین بهبود اخلاق از طریق دانشکده اقتصاد با بازده مدرک MBA رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. معیارهای عینی و واقعی تر دال بر تاکید بر اخلاق در برنامه درسی دانشکده اقتصاد، بیشتر از این یافته ها حمایت می کند.
واژگان کلیدی: اختلافات جنسیتی، اخلاق اقتصادی، مراجعه به آموزش
1. مقدمه
تعداد قابل توجهی از مطالعات در علوم اجتماعی بر شناسایی اختلافات در رفتار و نگرشها بین مردان و زنان تاکید کرده است. رفتار و استدلال اخلاقی بخشی است که در آن اختلافات قابل توجهی یافت شده است. به ویژه، بسیاری از مطالعات به این نتیجه رسیده اند که مردان خودخواه تر از زنان هستند، کسانی که در تفکر و تصمیم گیری از لحاظ اجتماعی آگاهانه ترعمل می کنند. به طور مثال، نشان داده شده که زنان دارای وضعیت اخلاقی قویتری بوده، در تستهای یکپارچگی نمره بالاتری کسب نموده و در اقتصاد تصمیمات اخلاقی اخذ می نمایند. همچنین نشان داده شده که بیشتر آماده کمک کردن به دیگران هستند، بر اساس مسائل اجتماعی رای گیری کرده و حضور آنها در دولت با سطوح پائین تر فساد و رشوه خواری در ارتباط می باشد.
به علاوه، نشان داده شده است که جنسیت اثر مهمی بر رفتار و بازدهی در محیط های اقتصادی آزمایشی مختلف وابسته به تصمیم گیری خودخواهانه و غیر خودخواهانه اعمال می دارد. به طور مثال، در بازیهای اولتیماتوم، زمان همکاری بیشتری داشته، پیشنهادات سخاوتمندانه تری مطرح نموده و احتمالاً پیشنهاد را می پذیرند. احتمال مشارکت زنان در بازیهای معمای زندانی نیز بالاتر بوده، سخاوتمندانه تر عمل کرده و میل به تساوی و برابری در بازیهای دیکتاتور دارند. زنان در بازیهای کالاهای عمومی نیز مشارکت بیشتری دارند و زودباور نمی باشند اما در بازیهای سرمایه گذاری مطمئن تر عمل می کنند. قطعاً، اختلافات موجود در رفتار در این نوع بازیها به طور عادی به اختلافات موجود در بازدهی (payoff)فردی تعبیر می گردد. بسته به ساختار بازی و ترکیب و رفتار سایر شرکت کنندگان، بین رفتار اجتماعی تر با بازدهی فردی بالاتر یا پائین تر ارتباط وجود دارد. مخصوصاً، بازدهی فرد در چنین بازیهایی به نظر می رسد نه تنها ناشی از رفتار شخص، بلکه تابع ادراکات یا افکار گروههای جنسیتی باشد. تا حدی که رفتار اخلاقی تر به افزایش همکاری ، هماهنگی یا نوعدوستی اشاره می کند و تا حدی که انتظار می رود زنان این گونه رفتارها را از خود به معرض نمایش بگذارند، به همان اندازه ممکن است به خاطر انحراف از آنها جریمه دریافت کنند. از طرف دیگر، اگر مشارکت در رفتار کارآمد غیر اجتماعی برای مردان قابل قبول تر باشد، آنگاه احتمالاً رفتارهای خود ترفیعی (self-promoting) سودمندی از خود به معرض نمایش می گذارند. هدف اصلی مطالعه ما پی بردن به این مسئله است که آیااختلافات در نگرشها، رفتار و عملکرد در محیط های آزمایشی منجر به بروز اختلافاتی در موفقیت در داده های بازار کار حقیقی می گردد یا خیر. مخصوصاً سئوالات زیر را مطرح می کنیم: استانداردهای اخلاقی افراد به چه شکل بر درآمد آنها تاثیرگذار می باشند؟ و آیا دامنه یا جهت اثر بر حسب جنسیت فرق می کند یا خیر؟ با توجه به سطح دانش ما، تحقیقات پیشین این سئوالات را خطاب قرار نداده اند. با این حال به دلایلی عقیده بر آن است که رفتار وابسته به اخلاق اخلاقی بر درآمد شخص به صورت مثبت یا منفی اثرگذار می باشد. اولاً، بر طبق اظهارات فوق، شواهد آزمایشی بین رفتار اجتماعی با عادی رابطه مستقیمی برقرار می کنند و به اختلافات موجود در پاداش یا تنبیه رفتار اخلاقی در جنسیت های مختلف اشاره می کنند. ثانیاً درچند دهه گذشته، شرکت ها به شیوه های اخلاقی توجه زیادی کرده اند. حتی قبل از دهه 1980، بسیاری از تجارت ها و شرکت ها شروع به اقتباس آئین نامه های اخلاقی نمودند. نمایندگی های دولتی نیز این کار را انجام داده اند. به علاوه، برخی از موسسات حرفه ای دارای آئین نامه های مخصوص خود می باشند که از این جمله می توان به آئین نامه AICPA اجرای حرفه ای اشاره نمود. بر طبق این تاکید در سطح شرکت، می توان انتظار داشت کارفرمایانی که به صورت اخلاقی رفتار می کنند، مورد پاداش قرار گیرند. از طرف دیگر، تاکید شرکت بر اخلاق اقتصادی ، به شکل ظاهر شده و شرکت ها به رفتار غیر اخلاقی خواه به صورت مستقیم یا غیر مستقیم پاداش می دهند. در واقع، مطالعات تجربی در مورد اثرات آئین نامه های اخلاقی بر رفتار اخلاقی یا رویدادهای غیر اخلاقی نتایج مرکبی حاصل می کند. به علاوه حتی اگر شرکت رفتار اخلاقی مطلوبی از خودبه معرض نمایش بگذارند، بازهم کنترل و نظارت بر تصمیمات اخلاقی کارمندان سخت و دشوار می باشد. در صورت مشاهده بازده ها به تنهایی، کارمندان مشارکت در فعالیت شغلی غیر اخلاقی را بهینه برشمرند به شرطی که کارفرمایان به چنین فعالیتی با افزایش احتمال ترفیع یا حقوق بالاتر، به طور غیر مستقیم پاداش دهند. یکی از دلایل احتمالی برای گستره مطالعات تجربی که به بررسی این سئوالات میپردازند، آن است که توصیف استانداردهای اخلاقی درست افراد یا مشاهده رفتار مربوطه آنها در محل کار، کاری سخت یا غیرممکن می باشد. به علاوه مسئله عوامل اثر گذار بر درآمد احتمالاً برآوردهای مورد نظر را به جهتی سوق داده یا به عبارتی منحرف می سازد. درسطح ایده آل، بعد از تعیین تعریفی خاص از عوامل تشکیل دهنده رفتار اخلاقی و غیر اخلاقی، رویدادها و سوانح خاص رفتار اجتماعی یا سوء رفتار اخلاقی در شغل را مشاهده خواهیم نمود. در این مقاله، از داده های نظرسنجی منحصر به فرد استفاده کرده و تلاش می کنیم متغیرهای مختلفی که به عنوان پروکسی برای تعهد فرد در قبال اخلاق در محل کار عمل می کنند را شناسایی نماییم. با استقاده از ثروت متغیرهای کنترل و در برخی موارد اثرات ثابت فردی، امید ما به حداقل رساندن تورش حاصله به خاطر استفاده از پروکسی های ناقص یا درونزادی پاسخهای نظرسنجی بکاررفته در این مطالعه می باشد. اگرچه اثرات اخلاق بر درآمد های فردی قبلاً مورد پژوهش قرار نگرفته است، اما پژوهشهای زیادی در رابطه با اثر کاراکتر اخلاقی در سطح شرکت بر عملکرد وجود دارد. معمول ترین شیوه ، تحلیل رابطه بین برخی از معیارهای عمومی و رتبه بندی غیر کمی عملکرد اجتماعی ( نظیر تاثیرات پولی بر جامعه، موسسات خیریه و شرکت های انتخاب شده در مطبوعات) ، از لحاظ عملکرد مالی می باشد ( معمولاً برحسب تغییرات در قیمت سهام، بازده سهام یا بازده دارایی هااندازه گیری شده است). تحقیق حاضر به نتیجه متقاعد کننده ای در مورد جهت اثر دست نیافته است، هرچند بسیاری از مطالعات این گونه استنباط می کنند که شرکت هایی با مسئولیت اجتماعی بیشتر، بهتر از شرکت های دیگر عمل می کنند. مقاله حاضر را می توان آنالوگ مکمل در سطح فردی از این مجموعه تحقیق برشمرد. در اینجا از داده های پنل حاصل از نظرسنجی با افرادی استفاده می کنیم که در تست GMAT ثبت نام به عمل آورده اند، اکثربرنامه های MBA برای پذیرش به این تست نیاز دارند. در ادامه در چهار موج در گستره حدود هشت سال افراد مورد نظر سنجی قرار گرفتند، خواه نهایتاً به یک MBA دست می یافتند یا خیر. به دلایل متعددی، MBA ها گروهی بسیار جذاب برای استفاده در مطالعه اخلاق اقتصادی هستند.
بخشی از مقاله انگلیسی
1. Introduction A considerable number of studies in the social sciences have focused on identifying differences in behavior and attitudes between men and women. Ethical behavior and reasoning is one area in which substantial differences have been found. In particular, many studies have pointed towards the conclusion that men are more selfish than women, who are relatively more socially conscious in their thinking and decision making. For example, women have been shown to take stronger ethical stances (Glover et al., 1997; Reiss and Mitra, 1998), score higher on ‘integrity tests’ (Ones and Viswesvaran, 1998) and make more ethical decisions in business (Loe et al., 2000). They have also been shown to be more prone to helping others (Eagly and Crowley, 1986), to vote based on social issues (Goertzel, 1983), and their representation in government has been linked to lower levels of corruption (Dollar et al., 2001). In addition, gender has been shown to have an important effect on behavior and payoffs in several different experimental economic settings related to selfish versus selfless decision making.1 In ultimatum games, for example, women tend to be more cooperative, making more generous proposals and more likely accepting an offer of a given amount (Eckel and Grossman, 2001). Women also have a higher probability of cooperating in prisoner’s dilemma games (Frank et al., 1993), and tend to be more generous and have an affinity towards fairness in dictator games (Eckel and Grossman, 1996, 1998; Andreoni and Vesterlund, 2001). Women are also more cooperative in public goods games (Nowell and Tinkler, 1994; Seguino et al., 1996), and are less trusting but more trustworthy than men in investment games (Buchan et al., 2004).2 Of course, differences in behavior in these games normally translate into differences in individual payoffs. Depending on the structure of the game and the composition and behavior of other participants, more socially minded behavior may be associated with higher or lower individual payoffs. Specifically, one’s payoff in such games appears to not only be due to one’s behavior, but also a function of perceptions or stereotypes of gender groups (Eckel, 2008). To the extent that more ethical behavior may imply increased cooperation, coordination or altruism, and to the extent that women (relative to men) are expected to exhibit these behaviors, they may receive a penalty for deviating from them. On the other hand, if engaging in non-socially efficient behavior is more acceptable for men, they may be more likely to engage in lucrative self-promoting behaviors. A primary goal of our study is to see whether these differences in attitudes, behavior and performance in experimental settings are borne out in differences in success in real-world labor market data. Specifically, we ask the questions: how do individuals’ ethical standards influence their earnings? And, does the magnitude or direction of the effect vary by gender? To our knowledge, no previous research has addressed these questions. Nonetheless, there exist reasons to believe that ethics related behavior could affect one’s earnings (either positively or negatively) on the job. First, as mentioned above, experimental evidence directly links socially minded behavior to earnings, and suggests likely differences in the reward or punishment of ethical behavior across gender. Second, over the last few decades, firms have devoted increasing attention to ethical practices. Even prior to the 1980s, many businesses and corporations began to adopt codes of ethics (White and Montgomery, 1980). Government agencies have done the same (Hays and Gleissner, 1981). In addition, some professional associations have their own codes, such as the American Institute of Certified Public Accountant’s (AICPA) Code of Professional Conduct.3 In accordance with this emphasis at the firm level, one might expect that employers who behave ethically will be rewarded for doing so. On the other hand, any emphasis a firm places on business ethics may just be “window-dressing”, and firms may actually reward unethical behavior, either directly or indirectly (White and Montgomery, 1980). Indeed, empirical studies of the effects of ethics codes on ethical behavior or unethical incidents provide mixed results (see Loe et al., 2000, for a review). Further, even if firms do desire ethical behavior, monitoring the ethical decisions of employees may be difficult. If only outcomes are observed, individual employees may find it optimal to engage in unethical activity on the job if employers indirectly reward such activity with increased likelihood of promotion or higher pay.
عنوان فارسی مقاله: | اثر اخلاق در موفقیت در بازار کار: شواهدی از MBAS |
عنوان انگلیسی مقاله: | The effect of ethics on labor market success: Evidence from MBAs |