دانلود رایگان ترجمه مقاله بررسی مقطعی از سبک تربیت و دوستی و ارتباط بین طبقه اجتماعی و سلامت روان – BMC 2012

 

دانلود رایگان مقاله انگلیسی + خرید ترجمه فارسی
عنوان فارسی مقاله:

بررسی مقطی سبک تربیت و دوستی به عنوان واسطه های رابطه بین کلاس اجتماعی و سلامت روان در یک جامعه دانشگاهی

عنوان انگلیسی مقاله:

A cross-sectional investigation of parenting style and friendship as mediators of the relation between social class and mental health in a university community

 
 
 
 
 

 

مشخصات مقاله انگلیسی (PDF)
سال انتشار 2015
تعداد صفحات مقاله انگلیسی 11 صفحه با فرمت pdf
رشته های مرتبط با این مقاله علوم تربیتی و روانشناسی
گرایش های مرتبط با این مقاله روانشناسی تربیتی و مدیریت آموزشی
چاپ شده در مجله (ژورنال) مجله بین المللی عدالت در سلامت – International Journal for Equity in Health
کلمات کلیدی طبقه اجتماعی، وضعیت اجتماعی اقتصادی، سبک تربیتی، دوستی، یکپارچه سازی اجتماعی، سلامت روانی
ارائه شده از دانشگاه دانشگاه نیوکاسل، استرالیا
رفرنس دارد  
کد محصول F955
نشریه BMC

 

مشخصات و وضعیت ترجمه فارسی این مقاله (Word)
وضعیت ترجمه انجام شده و آماده دانلود
تعداد صفحات ترجمه تایپ شده با فرمت ورد با قابلیت ویرایش  10 صفحه با فونت 14 B Nazanin
ترجمه عناوین تصاویر و جداول ترجمه شنده است  
ترجمه متون داخل تصاویر ترجمه نشده است  
ترجمه متون داخل جداول ترجمه نشده است 
درج تصاویر در فایل ترجمه درج نشده است 
درج جداول در فایل ترجمه درج نشده است  
منابع داخل متن درج نشده است 
کیفیت ترجمه کیفیت ترجمه این مقاله متوسط میباشد 
توضیحات ترجمه این مقاله به صورت خلاصه و ناقص انجام شده است.

 

فهرست مطالب
چکیده
مقدمه
مروری برتحقیقات جاری
روش
 شرکت کننده ها و طرح
روش
 شرکت کننده ها و طرح
سبک تربیت فرزند
دوستی و یکپارچگی اجتماعی
سلامت روان
روش
نتایج
 تحلیل  عاملی اکتشافی
طبقه اجتماعی
دوستی و سلامت روان
بحث
نتیجه گیری
 

 

بخشی از ترجمه

مقدمه
امروزه به خوبی اثبات شده است که کلاس اجتماعی و وضعیت اجتماعی اقتصادی(SES) ارتباط مثبتی با سلامت روان دارد. برای مثال، یک فرا تحلیل از 51 مطالعه نشان داده است که افرادی با SES بالاتر کم تر از افراد با SES کم تر افسرده هستند(5). با این حال محققان در مورد فرایند های اصلی رابطه بین طبقات اجتماعی و افسردگی به توافق نرسیده اند.
بررسی تفاوت های طبقات اجتماعی در افسردگی، سلامت روان و سلامت به طور کلی مهم است زیرا مداخلات مبتنی بر شواهد که موجب کاهش نابرابری های اجتماعی در سلامت فیزیکی و روان می شوند، می توانند به مزایای اقتصادی چشم گیری نیز دست پیدا کنند. برای مثال، گزارشات اخیر نشان داده است که کاهش نابرابری سلامت طبقات اجتماعی در استرالیا منجر به صرفه جویی 8 میلیارد دلاری در درامد سرانه سالانه، 3-4 میلیارد دلار در ارایه حقوق بازنشستکی دولتی و مقرری و 2.3 میلیارد دلار به ازای کاهش تعداد بیماران، 273 میلیون دلار در سال به ازای مزیت های بهداشت و درمان و 185 میلیون دلار در سال در خصوص کاهش استفاده از تجویزات پزشکی می شود(8). از این روی صرفه جویی بالقوه هزینه ناشی از کاهش نابرابری سلامت طبقات اجتماعی بسیار چشمگیر است.
مروری برتحقیقات جاری
با توجه به روابط تجربی و نظری بین طبقات اجتماعی، سبک تربیتی، دوستی و یکپارچگی اجتماعی و سلامت روان و رفاه، قابل توجیه است که سبک تربیت و دوستی و یکپارچه سازی اجتماعی یک عامل واسطه ای در روابط بین طبقه اجتماعی و سلامت روان و رفاه باشد. این مدل واسطه گری سریالی چندگانه در شکل 1 نشان داده شده است.ما به بررسی این مدل تست نشده در یک جامعه دانشگاهی می پردازیم. از این روی پیش بینی می شود که دانشجویان مربوط به طبقات اجتماعی بالاتر، یک سبک تربیتی مقتدرانه تر و کم تر مستبدانه را تجربه کرده باشند و این که این سبک های تربیتی و فرزند پروروری موجب توسعه طیف وسیعی از منابع روانی سودمند از نظر اجتماعی (به عنوان مثال، خود مدیریت، خود تنظیمی ارتقا محور، شایستگی اجتماعی، نظریه ذهن) می شود که دانشجویان را قادر به توسعه روابط بیشتر و یکپارچگی اجتماعی در دانشگاه می کند. دوستی بهتر ویکپارچگی اجتماعی بهتر ناشی از اثرات خنثی سازی استرس و اثرات سودمند بر روی عزت نفس، حس تعلق و پشتیبانی اجتماعی ادراک شده است.
بررسی نقش های واسطه ای بالقوه سبک تربیتی و دوستی و یکپارچه سازی در توجیه روابط بین طبقات اجتماعی و سلامت روان مهم است زیرا این نوع مطالعات اطلاعات خوبی در زمینه توسعه مداخلات اجتماعی بهبود دهنده سلامت روان افراد از طبقات کارگر فراهم می کند. به خصوص، مدل ما دو مداخله بالقوه را پیشنهاد کرده است الف: مداخلات پروگزیمال که موجب بهبود یکپارچکی اجتماعی افراد طبقه کارگر می شود و ب: مداخلات دیستال که موجب تشویق والدین کارگر برای پذیرش سبک های تربیتی مقتدرانه و غیر مستبدانه می شوند. ما این مداخلات بالقوه را به طور مفصل در بخش مربوط به اهمیت و پیامد ها بحث می کنیم.
روش
شرکت کننده ها و طرح
این تحقیق از طرح همبستگی مقطعی و شاخص های خود گزارشی کمی استفاده کرده است که در نظر سنجی آنلاین ارایه شده اند. شرکت کننده ها شامل دانشجویان کارشناسی روان شناسی در یک دانشکاه دولتی استرالیا بودند. یک نظر سنجی مقطعی از 6044 نفر در سال 2010 انجام شد و نشان داد که دانشجویان این دانشگاه با درامد پایین، یک نوع اضطراب و افسردگی را تجربه کردند(53). از این روی، رابطه بین طبقه اجتماعی و سلامت روان در این جمعیت مشهود است.
دانشگاه دارای 27.32 درصد دانشجویان با SES پایین بر اساس اقامت دانشگاه در مناطق SES پایین بود. این رقم بیش از مقدار متوسط در دانشگاه های استرالیا است با این حال نشان دهنده درصد افراد با SES پایین در جمعیت استرالیا است. تاییدیه اخلاقی برای تحقیق از کمیته اخلاق تحقیقات دانشکاهی کرفته شد. شرکت کننده ها در تصمیم گیری برای انجام تحقیق مختار بودند. به آن ها اعتبار 1 درصد را برای شرکت درمطالعه داده شد. یک تحلیل توان قبلی برای ایجاد اندازه نمونه انجام شد. فرا تحلیل اخیر نشان داده است که رابطه بین کلاس اجتماعی و شیوع افسردگی با نسبت شانس 1.81 با 95 درصد CI از 1.57-2.10 نشان داده می شود. این نسبت شانش برابر با اندازه اثر r=-16 است. ما محاسبه کردیم که 406 شرکت کننده برای تشخیص اندازه اثر این بزرگی با استفاده از یک تست همبستگی دو متغیره دو دامنه با سطح الفای 0.5 و ارزش توان 0.90 لازم است. دراین تحقیق این اندازه نمونه به 410 شرکت کننده برای توجیه ورود یا حذف شرکت کننده ها یا حذف داده های پرت گرد شد. داده ها از 410 شرکت کننده جمع آوری شدند. از این تعداد، 13 شرکت کننده نشان دادند که آن ها نمی خواهند داده هایشان تجزیه تحلیل شود. این 13 مورد حذف شدند. 321 زن و 76 مرد در این نمونه در نظر گرفته شدند. این کاهش تعداد مردان در برنامه های روان شناسی کارشناسی انتظار می رفت. برای رفع این عدم تعادل جنسیتی، ما جنسیت را به صورت یک هم متغیر در تحلیل خود برای کنترل اثرات جنسیتی بالقوه در نظر گرفتیم. سن شرکت کننده ها از 17 تا 51 سال با میانگین 21.94 متغیر بود. اکثریت شرکت کننده ها به صورت قفقازی (89.0٪) شناسایی شدند. سایرین شامل افراد سایر (4.86٪)، استرالیایی (2.81٪)، آسیایی (2.81٪)، و یا آفریقایی (0.51٪) بودند.
بر اساس شاخص تشابه کلاس اجتماعی، 13.85 درصد شرکت کننده ها جزو طبقه کارگر، .6.80 درصد جزو طبقه متوسط پایین، 40.5 درصد جزو طبقه متوسط، 30.98 درصد جزو طبقه متوسط بالا، 0.99 درصد جزو طبقه بالا و 6.30 درصد طبقه اجتماعی خود را نمی دانستند.

 

بخشی از مقاله انگلیسی

Background

It is now well-established that social class and socioeconomic status (SES) are positively related to mental health [1–7]. For example, a meta-analysis of 51 studies found that people with a higher SES are less likely to be depressed than people with a lower SES [5]. However, researchers remain unclear about the specific processes that underlie the relation between social class and depression. It is important to investigate social class differences in depression, mental health, and health in general because evidence-based interventions that reduce social class inequalities in mental and physical health can reap major economic benefits. For example, a recent report found that reducing the social class health inequality in Australia would result in savings of (a) $8 billion in extra annual earnings, (b) $3–4 billion per year in government pensions and allowances, (d) $2.3 billion per year in reduced health patient numbers, (e) $273 million per year in healthcare benefits, and (f ) $185 million per year in the reduced use of prescribe medicines [8]. Hence, the potential cost savings from even modest reductions in social class health inequality are sizeable. In the present research, we investigated a novel explanation of the relation between social class and mental health. We predicted that friendship, social integration, and parenting style mediate (account for) the relation between social class and mental health that occurs in university communities [9]. Below, we discuss the theoretical rationale and indirect evidence for this multiple serial mediator model. We begin by considering friendship and social integration as potential mediators of the relation between social class and mental health.

Overview of the present research

Given the theoretical and empirical relations between social class, parenting style, friendship and social integration, and mental health and well-being, it is plausible that parenting style and friendship and social integration mediate the relations between social class and mental health and well-being. This multiple serial mediation model is presented in Fig. 1. We investigated this previously-untested model in the context of a university community. Here, we predicted that that students from higher social class backgrounds have experienced a more authoritative and less authoritarian parenting style, and that these parenting styles encourage the development of a range of socially-beneficial psychological resources (e.g., self-management, promotion-focused selfregulation, social competence, theory of mind) that enable students to develop greater friendships and social integration at university. In turn, better friendships and social integration were expected to lead to better mental health and well-being due to their stress-buffering effects and beneficial effects on self-esteem, sense of belonging, and perceived social support. It is important to investigate the potential mediating roles of parenting style and friendship and integration in explaining the relations between social class and mental health because this type of research can inform the development of social interventions that improve the mental health of people from working-class backgrounds. In particular, our proposed model suggests two potential interventions: (a) proximal interventions that improve the social integration of working-class people and (b) distal interventions that encourage working-class parents to adopt more authoritative and less authoritarian parenting styles. We discuss these potential interventions in greater detail in the Implications section.

Method

Participants and design

The research used a cross-sectional correlational design and quantitative self-report measures that were presented in an online survey. Participants were undergraduate psychology students at a large public Australian university. A large (N = 6044) cross-sectional survey that was conducted in 2010 confirmed that students at this university who had low incomes (indicated by their possession of a government healthcare card) were more likely to experience depression and anxiety [53]. Hence, the relation between social class and mental health was clearly evident in this population. The university had 27.32 % low SES students based on students’ residence in low SES locations. This figure was higher than average at Australian universities (15.95 %) but representative of the percentage of low SES people in the Australian population (~25 %). Ethical approval for the research was obtained from the university’s Human Research Ethics Committee (H2012–0382). The study was advertised in a list of other research studies via an online research participant pool system that was based within the psychology department. Participants were free to decide whether or not to complete the research. They were awarded 1.0 % course credit for taking part in the study. We performed an a priori power analysis in order to establish our sample size. A recent meta-analysis found that the relation between social class and the prevalence of depression was represented by an overall odds ratio of 1.81 with a 95 % CI of 1.57–2.10 [5]. This odds ratio is equivalent to an effect size of r = −.16. We calculated that 406 participants are required in order to detect an effect size of this magnitude using a two-tailed bivariate correlation test with an alpha level of .05 and a power value of .90. In the present research, this sample size was rounded up to 410 participants in order to account for potential participant withdrawals and the exclusion of outliers in the data. We collected data from 410 participants. Of these, 13 participants indicated that they did not want their data to be included in the data analyses. These 13 exclusions left a total of 397 participants. There were 321 women (80.86 %) and 76 men (19.14 %). This underrepresentation of men is typical in undergraduate psychology programs. To address this gender imbalance, we included gender as a covariate in our analyses in order to control for potential gender effects. Participants ranged in age from 17 to 51 years with a mean age of 21.94 (SD = 6.51). The majority of participants self-identified as Caucasian (89.0 %). The remainder self-identified as other (4.86 %), Aboriginal (2.81 %), Asian (2.81 %), or African (.51 %). Based on the measure of social class identity (see below for details), 13.85 % of participants described themselves as “working-class,” 6.80 % as “lower middle-class,” 40.05 % as “middle-class,” 30.98 % as “upper middle-class,” .99 % as “upper-class,” and 6.30 % indicated that they did not know their social class.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا