این مقاله انگلیسی ISI در نشریه الزویر در 10 صفحه در سال 2019 منتشر شده و ترجمه آن 30 صفحه بوده و آماده دانلود رایگان می باشد.
دانلود رایگان مقاله انگلیسی (pdf) و ترجمه فارسی (pdf + word) |
عنوان فارسی مقاله: |
تاثیر فرهنگ سازمانی بر مدیریت کیفیت جامع در SME ها در نیجریه
|
عنوان انگلیسی مقاله: |
The impact of organizational culture on total quality management in SMEs in Nigeria
|
دانلود رایگان مقاله انگلیسی |
|
دانلود رایگان ترجمه با فرمت pdf |
|
دانلود رایگان ترجمه با فرمت ورد |
|
مشخصات مقاله انگلیسی و ترجمه فارسی |
فرمت مقاله انگلیسی |
pdf |
سال انتشار |
2019 |
تعداد صفحات مقاله انگلیسی |
10 صفحه با فرمت pdf |
نوع مقاله |
ISI |
نوع نگارش |
مقاله مروری (Review Article)
|
نوع ارائه مقاله |
ژورنال |
رشته های مرتبط با این مقاله |
مدیریت |
گرایش های مرتبط با این مقاله |
مدیریت بازرگانی – مدیریت منابع انسانی – مدیریت عملکرد – مدیریت کیفیت و بهره وری |
چاپ شده در مجله (ژورنال)/کنفرانس |
هلییون |
کلمات کلیدی |
کسب و کار – مدیریت کیفیت جامع – فرهنگ سازمانی – عملکرد شرکت های کوچک و متوسط (SMEها) – نیجریه |
کلمات کلیدی انگلیسی |
Business – Total quality management – Organizational culture – SMEs’ performance – Nigeria |
ارائه شده از دانشگاه |
گروه مطالعات بازرگانی، دانشگاه لندمارک، نیجریه |
نمایه (index) |
Scopus – Master Journal List – JCR – DOAJ – PubMed Central |
شناسه شاپا یا ISSN |
2405-8440 |
شناسه دیجیتال – doi |
https://doi.org/10.1016/j.heliyon.2019.e02293 |
لینک سایت مرجع |
https://www.sciencedirect.com/science/article/pii/S2405844019359535 |
رفرنس |
دارای رفرنس در داخل متن و انتهای مقاله ✓ |
نشریه |
الزویر – Elsevier |
تعداد صفحات ترجمه تایپ شده با فرمت ورد با قابلیت ویرایش |
30 صفحه با فونت 14 B Nazanin |
فرمت ترجمه مقاله |
pdf و ورد تایپ شده با قابلیت ویرایش |
وضعیت ترجمه |
انجام شده و آماده دانلود رایگان |
کیفیت ترجمه |
مبتدی (مناسب برای درک مفهوم کلی مطلب)
|
کد محصول |
F2429 |
بخشی از ترجمه |
2. زمینه نظری و توسعه فرضیات
2.1 نظریه دیدگاه مبتنی بر منبع (RBV)
همانطور که توسط دیدگاه مبتنی بر منبع (RBV) عنوان شده است، مزیت عملکرد پایدار یک شرکت از طریق منابع نادر ارزش اقتصادی، به صورت منحصر به فرد حفظ می شود و ممکن نیست به راحتی تکرار، تقلید یا جایگزین شود (بارنی، 1991). تنا، لوسار و پوئیگ (2001) متذکر می شوند، مدیریت کیفیت جامع میتواند، به خاطر ظرفیتش برای نیروبخشی به برنامه های زمانی و مقررات داخل سازمان، یک مزیت رقابتی بی همتا را فعال نماید که کار را برای مقلدان بالقوه برای گرداوردن منابع برای تکثیر موفق یک راه کار مشابه، دشوار می سازد. این ترکیبات منحصر به فرد منابع فیزیکی، انسانی و سازمانی، عملکرد را بهبود می بخشد و یک مزیت رقابتی پایدار را خلق می کند (بارنی، 1991؛ میلر و شمسی، 1996).
احتمالا، اتصال فرضی که بین مزیت رقابتی و عملکرد وجود دارد، شاید چندان حیرت انگیز نباشد که تضمین شده است، مدیریت کیفیت جامع یا شیوه های مدیریت کیفیت قیاسی مانند OC ممکن است برای ایجاد مزیت رقابتی مورد استفاده قرار گیرد (کرکوویک و پیگل، 1999). به علاوه، تضمین شده است، TQM به پایداری مزیت منجر می شود (فلین و دیگران، 2007).
بارنی و دیگران (2011)، تصریح می کنند RBV شرکت، بنیادی است که مزیت رقابتی و عملکرد را می توان بر اساس آن، پیش بینی نمود. در این سناریو، کسب مزیت رقابتی از طریق TQM، به این مساله بستگی دارد که منابع به چه اندازه به فعالیت های متعدد برای بررسی شکاف ها در بازار اختصاص می یابند. تاکید RBV بر مهار منابعی است که ناملموس هستند، به طور خاص منابع انسانی که یک مزیت رقابتی را نسبت به شرکت های رقیب بدست می آورند. TQM، به عنوان یک راهبرد درک می شود زیرا در سطح بنگاه اقتصادی است، جاییکه مزیت رقابتی روی می دهد. بودن به گونه ای که ممکن است لو (2013) نشان دهد، مدیریت کیفیت جامع، یک چارچوب ترکیبی را ارائه می دهد که یک قلمرو از شیوه های مدیریتی مناسب را منتقل می نماید” تا به طور همزمان مدیریت شود. ساختار در این مسیر، یک شرایط ویژه را ارائه می دهد و با بهبود منابع ناملموس اساسی مواجه می شود. روی هم رفته، این پرسش همچنان باقی می ماند: آیا مدیریت کیفیت جامع دارای پتانسیل تولید یک مزیت رقابتی است؟ نتیجه تجربی پائول (1995) عنوان کرده است TQM میتواند یک مزیت رقابتی را ایجاد نماید. همانطور که در اثر رید و دیگران (2000) بیان شده است، محققان توافق کرده اند انگیزه پیش زمینه مدیریت کیفیت (QM)، کاهش هزینه ها و پیشبرد وفاداری مشتری به منظور ارتقاء عملکرد SMEهاست.
TQM و OC، به طور برابر به عنوان منابع و قابلیتهای سازمانی ناملموس و منحصر به فرد مهم قلمداد شده اند. چنانچه، به طور کارامد و موثر بتواند در مزیت رقابتی دخیل باشد (گامبی و دیگران، 2015؛ عمران و دیگران، 2018؛ نیستانی و یوآنزون، 2016؛ وال محمدی و روشن ضمیر، 2015)، به موجب آن به عملکرد بهتر از طریق SME ها منجر می شود.
2.2 مدیریت کیفیت جامع و عملکرد
در تحقیق مدیریت عملیات، مدیریت کیفیت جامع، به عنوان یک فلسفه در سطح شرکت مدیریتی قلمداد می شود که در جستجوی بهبود مستمر در هر عملیات بازرگانی از طریق مفهوم کیفیت جامع از ارائه و کسب منبع برای تامین پشتیبانی از مشتری و خدمات پس از فروش قلمداد می شود (کیناک، 2003؛ مونیزو، 2013). عملکرد بیانگر ظرفیت سیستم سازمانی و توانایی آن، کسب اولویتهای رقابتی قبلا شناسایی شده، است به عنوان مثال، کیفیت، قیمت خدمات یا محصولات و زمان تحویل (جاگودا و کریدنا، 2015). این مساله بدین معنی است که اگر شرکت قرار است عملکرد دراز مدت بالاتری را کسب نماید، باید ارتباطات سودمند دوجانبه را با مشتریان ایجاد و حفظ نماید (نارور و اسلیتر، 1990). برای تامین نیازهای مشتری و ارائه ارزش مشتری بهتر از طریق هم ترازی عملیات شرکت و درک، اشتراک گذاری و پاسخ به مشتریان، سازمان باید ابتکار عمل های TQM را بپذیرد (بناوایدز – ولاسکو و دیگران، 2014؛ وانگ و دیگران، 2012). TQM میتواند هم از طریق بخش های تولیدی و هم خدماتی مشمول شود (کلیور- کورتس و دیگران، 2008؛ نر، 2006). مطالعات بیشماری به TQM به عنوان یک منبع مزیت رقابتی و عملکرد ارتقا یافته اشاره دارد (کالو- مورا و دیگران، 2014؛ نر، 2006؛ زاکوآن و دیگران، 2010). شرکت های پذیرنده شیوه های TQM، مزیت رقابتی بهتری را از شرکتهایی که شیوه های TQM را نمی پذیرند، بدست می آورند (وال محمدی و روشن ضمیر). طبق گفته نر (2006)، شیوه های TQM، برای مدیریت موثر هم چنین بقاء رقابتی شرکت، ضروری و اساسی هستند. به طور مشهود، اگر مدیران سازمان، به شدت کیفیت گرا باشند، آنگاه منجر به فرض این مساله می شود که کارمندان در آن سازمان، یک سوگیری کیفیت بالاتر را نشان می دهند (هین و دیگران، 2016؛ اینا، 2016). در این اثنا، شرکت های کیفیت گرا از طریق تایید کیفیت در همه کارکردهای سازمانی، عملکرد بالاتری را بدست می آورند (اینا، 2016). سازمان هایی که بر تامین نیازهای مشتریان تاکید دارند، کارگران را به انجام کیفیت خدمات / محصول تشویق کرده و آنها را به این کار وارد می کنند و تمرکز بر بهبود مستمر، احتمالا به منظور کسب یک مزیت نسبت به رقبا است (جوینر، 2007). بنابراین، مهم ترین هدف شیوه های TQM، بهبود عملکرد شرکتهاست که به نوبه خود انگیزه هایی را برای مدیران برای ادامه پذیرش شیوه های TQM در سازمانهای خود ارائه میدهند.
در حالیکه برخی مطالعات تجربی نشان داده اند، TQM و عملکرد سازمانی، با هم رابطه مثبت دارند (الدعافری و دیگران، 2016؛ گیمنز – اسپین و دیگران، 2013؛ ابیدانی و دیگران، 2017؛ نر، 2006؛ پاناواتوانیچ و دیگران، 2017؛ وال محمدی و روشن ضمیر، 2015؛ وانگ و دیگران، 2012)، سایرین همانند (دوآرته و دیگران، 2011؛ سو و دیگران، 2008)، هیچ اثری از TQM بر عملکرد نیافتند. فورکر (1997)؛ مک کیب و ویکینسون (1998)؛ یانگ و چان (1998) حتی، یک رابطه منفی را بین TQM و عملکرد بازرگانی یافتند. دلایل اصلی برای این نتایج متفاوت ممکن است شامل استفاده از سنجش های مختلف TQM، سنجش های عملکرد مختلف، کمبود آموزش و حمایت از مدیریت و کاربرد ناموثر باشد، هم چنین در زمینه ها یا کشورهای مختلف اجرا می شود (کیناک، 2003؛ نر، 2006؛ تاری و دیگران، 2010).
در زمینه SMEها، چند بررسی معدود، تاثیر TQM بر عملکرد را به لحاظ تجربی مورد مطالعه قرار داده اند که نتایج متناقضی را یافته اند. برای نمونه، برخی نتیجه گیری کرده اند، اجرای TQM بر عملکرد سازمانی SMEها اثر دارد (دمیربگ و دیگران، 2006؛ هرزالله و دیگران؛ ساهو و یاداف، 2017، 2018؛ صلاح الدین، 2009). سایرین هیچ اثری از TQM را بر عملکرد SMEها گزارش نکردند (کوبر و دیگران، 2012؛ پراژوگو و براون، 2006؛ پراژوگو و سوهال، 2006). به خاطر تناقض این یافته ها، بررسی بیشتر ارتباطات بین TQM و عملکرد SMEها، لازم است.
بر اساس این استدلالها، این تحقیق پیشنهاد می دهد، پذیرش TQM توسط SMEها ممکن است، عملکرد را بهبود بخشد که به فرضیه ذیل منجر می گردد:
فرضیه 1. TQM به طور مثبت بر عملکرد SMEها اثر میگذارد.
2.3 TQM، OC و رابطه عملکرد
نقد و بررسی وسیع ادبیات، تعاریف مختلف متعددی از OC را گزارش داده است، گرچه در زمینه ارزشهای گروهی، باورها، شیوه ها و فرضیاتی که اعضاء سازمان را در فعالیتهای کاری روز به روز هدایت می کند، اتفاق نظر وجود دارد (کامرون و کوئینین، 2013؛ اسکنیدر و باربرا، 2014). همراستا با ان، اسکین (2010)، OC را به عنوان یک الگوی فرضیات پایه مشترک ابداع شده، کشف شده یا توسعه یافته توسط یک گروه فرضی تعریف نمود همانطور که می آموزد، مسائل انطباق خارجی و یکپارچگی داخلی خود را حل کند، به این ترتیب، به تازه واردین باید OC به عنوان روش مناسب تفکر، احساس و درک رابطه ای با این دست مسائل، آموزش داده شود. لذا، OC به عنوان یک ابزار مهم برای مدیران برای هدایت مسیر برای سازمان هایشان، در نظر گرفته میشود (دافت و لین، 2018). این امر به خلق محیطی مناسب منجر می شود که هم بر پیشرفت عملیاتی و هم سازمانی تجاری اثر می گذارد (کادن و دیگران، 2013). اسکین و دیگران (2018) از این استدلال حمایت نمودند، تاکید بر اهمیت حقیقی رهبران در سازمان از ایجاد و مدیریت فرهنگ به منظور خلق یک فرهنگ شایستگی محل کار نشات می گیرد که میتواند به رضایت کارمند و عملکرد سازمانی بهبود یافته منجر شود. OC، هم چنین یک عامل حیاتی در تسهیل و پذیرش فرایند تغییر محسوب می شود زیرا بر اجرای ابتکار عمل های جدید همانند TQM به منظور افزایش اثر بخشی (کامرون و کوئین، 2013)، اثر می گذارد.
این دیدگاه از سوی کالوآراکچی (2010)؛ محمد مصدق راد (2006)مورد حمایت قرار می گیرد، یک OC مناسب، یکی از شرایط لازم اصلی برای اجرای موفق TQM برای همه شرکتها، محسوب می شود. بدین معنی است که اگر هیچ گونه تناسب یا هماهنگی بین TQM و OC وجود ندارد، یک پیامد مثبت، کمتر محتمل است (گمبی و دیگران، 2015). به بیان دیگر، اغلب اجرای TQM نمی تواند یافته های پیش بینی شده را به خاطر عدم سازگاری با OC تصدیق نماید (اینا، 2016). مطابقا، محققان ادعا کرده اند، شیوه های TQM و OC مکمل همدیگر هستند (یانگ و فنگ، 2008)، به ویژه در زمینه عملکرد سازمانی (جابنون و سدرانی، 2005).
به علاوه، چندین محقق، مدلهایی را برای OC در ادبیات، ساخته اند. یکی از رایج ترین مدلها همانطور که از سوی کامرون و کوئین 2013 برای ارزیابی OC توصیه شده است، چارچوب ارزشهای رقابت کننده (CVF) است. CVF از یک فرهنگ طایفه ای، توسعه گرایی، بازاری و سلسله مراتبی برخوردار است. این چارچوب هم چنین به این مساله اشاره دارد که آیا یک سازمان، دارای یک کانون داخلی یا خارجی غالب است و آیا در تلاش برای انعطاف پذیری و فردیت یا پایداری و کنترل است.
در این اثنا، مطالعات بیشماری، وابستگی های تجربی بین شیوه های TQM و OC را بیان می کنند (گیمنز – اسپین و دیگران؛ حفار و دیگران، 2013؛ سینا و دیگران، 2016؛ وال محمدی و روشن ضمیر، 2015؛ زو و دیگران، 2010). از سوی دیگر، مطالعات زیادی از تاثیر مثبت و قابل توجه OC بر عملکرد شرکت حمایت می کنند (الباحسین و ال-گرایهی، 2013؛ گورونداتس و عبدالله، 2016؛ وال محمدی و روشن ضمیر، 2015؛ یاربروق و دیگران، 2011). به طور شگفت انگیزی، تحقیقات تجربی کمی، به ترکیب TQM و OC به عنوان مفاهیم اصلی با عملکرد، توجه نموده اند. هم TQM و هم OC، به یک اندازه، به عنوان راهبردها و شیوه های خلق مزیت رقابتی و محرک های قابل توجه بهترین عملکرد، قلمداد شده اند (جین هوئی و دیگران، 2011؛ کائور و شرما، 2014؛ محمد مصدق راد، 2006؛ اسکین، 1984؛ اسکین و دیگران، 2018؛ وال محمدی، 2011؛ وال محمدی و روشن ضمیر، 2015). مطابق بحث فوق، فرضیات ذیل، ایجاد می شوند:
فرضیه 2. TQM، به طور معناداری به OC مربوط است.
فرضیه 3. OC، به طور معناداری به عملکرد SMEها، مربوط است.
فرضیه 4. OC، رابطه بین TQM و عملکرد SMEها را وساطت می کند.
|