دانلود رایگان ترجمه مقاله چرخه عمر محصول در شرکت های غذایی اروپا (ساینس دایرکت – الزویر ۲۰۱۹)

 

 

این مقاله انگلیسی ISI در نشریه الزویر در ۵۶ صفحه در سال ۲۰۱۹ منتشر شده و ترجمه آن ۳۸ صفحه بوده و آماده دانلود رایگان می باشد.

 

دانلود رایگان مقاله انگلیسی (pdf) و ترجمه فارسی (pdf + word)
عنوان فارسی مقاله:

درک استفاده از داده های مصرف کننده در توسعه محصول جدید و چرخه عمر محصول در شرکت های غذایی اروپا – یک مطالعه تجربی

عنوان انگلیسی مقاله:

Understanding consumer data use in new product development and the product life cycle in European food firms – an empirical study

دانلود رایگان مقاله انگلیسی
دانلود رایگان ترجمه با فرمت pdf
دانلود رایگان ترجمه با فرمت ورد

 

مشخصات مقاله انگلیسی و ترجمه فارسی
فرمت مقاله انگلیسی pdf
سال انتشار ۲۰۱۹
تعداد صفحات مقاله انگلیسی ۵۶ صفحه با فرمت pdf
نوع مقاله ISI
نوع نگارش مقاله پژوهشی (Research article)
نوع ارائه مقاله ژورنال
رشته های مرتبط با این مقاله مدیریت – کشاورزی – مهندسی صنایع – طراحی صنعتی
گرایش های مرتبط با این مقاله بازاریابی – بازاریابی محصولات کشاورزی – مدیریت کسب و کار – طراحی محصول – تولید صنعتی – استراتژی های توسعه صنعتی
چاپ شده در مجله (ژورنال)/کنفرانس کیفیت و اولویت غذا
کلمات کلیدی توسعه محصول جدید – چرخه عمر محصول – تحقیقات مصرف کننده – مشارکت مصرف کننده – رویکرد مصرف گرا – گرایش غذایی
کلمات کلیدی انگلیسی new product development – product life cycle – consumer research – consumer involvement – consumer-oriented approach – food trends
ارائه شده از دانشگاه گروه کیفیت و طراحی غذا، گروه کشاورزی و علوم غذایی
نمایه (index) Scopus – Master Journal List – JCR
شناسه شاپا یا ISSN ۱۸۷۳-۶۳۴۳
شناسه دیجیتال – doi https://doi.org/10.1016/j.foodqual.2019.03.008
لینک سایت مرجع https://www.sciencedirect.com/science/article/pii/S0950329318307225
رفرنس دارای رفرنس در داخل متن و انتهای مقاله
نشریه الزویر – Elsevier
تعداد صفحات ترجمه تایپ شده با فرمت ورد با قابلیت ویرایش  ۳۸  صفحه با فونت ۱۴ B Nazanin
فرمت ترجمه مقاله pdf و ورد تایپ شده با قابلیت ویرایش
وضعیت ترجمه انجام شده و آماده دانلود رایگان
کیفیت ترجمه

مبتدی (مناسب برای درک مفهوم کلی مطلب) 

کد محصول F2277

 

بخشی از ترجمه

۲٫۱٫۲٫ داده های گرایش غذایی
برای ایجاد ایده های قوی محصول و اطمینان از اینکه محصولات در بازار، رقابتی باقی می مانند، شرکت ها برای مشاهده نیازهای در حال تغییر مصرف کننده می توانند بر روندهای غذایی نظارت کنند (استوارت – ناکس و میشل، ۲۰۰۳؛ دیویس، ۱۹۹۳). داده های مصرف کننده که در ابتدای پروژه جمع آوری شدند، بسته به مدت NPD، در زمان راه اندازی محصول می توانند قدیمی باشند. بنابراین، متخصصان غذایی باید محصولات را برای مصرف کنندگان آینده خود توسعه دهند (فولر، ۲۰۰۵). شرکت های تحقیق بازار، در مورد گرایشات آینده در مصرف مواد غذایی به شرکت های غذایی اطلاعات می دهند. متخصصان غذایی می توانند در زمان توسعه محصول از چنین داده هایی استفاده کنند تا علائق زودگذر را نادیده گرفته و بر محصولاتی سرمایه گذاری کنند که با گرایشات بلند مدت همخوانی دارند (فولر، ۲۰۰۵).
در چند دهه گذشته، سه گرایش اصلی غذایی در خط مقدم نوآوری های غذایی قرار گرفتند که در این چارچوب گنجانده شدند. اول، گرایش غذایی سالم شامل غذاهایی است که از شیوه غذایی سالم مردم حمایت می کند، به عنوان مثال، سوپر فود، غذاهای فراسودمند، غذاهای رژیمی، غذاهایی با برچسب تمیز، غذاهایی با شکر کم یا کالری کم، غذاهای طبیعی و غذاهای کمتر فرآوری شده (آیسولی و همکاران، ۲۰۱۷؛ بوگ، ۲۰۱۵). دوم، محصولات غذایی از پیش آماده به مصرف کنندگان کمک می کنند زمان و تلاش مورد نیاز برای تهیه غذا، مصرف و پاک سازی را به حداقل برسانند (جکسون و ویهوف، ۲۰۱۰؛ برونر و همکاران، ۲۰۱۰)، مانند غذا در بسته های کوچک، غذای آماده برای خوردن و آماده به طبخ. سوم، محصولات پایدار به اهداف اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی در زنجیره غذایی کمک می کنند، مانند محصولات گیاهخواری، گیاهی، اخلاقی، محلی و یا محصولاتی که ادعا می شود منشا خاصی دارند (گرانرت و همکاران، ۲۰۱۴؛ ورمیر و وربیک، ۲۰۰۶).

۲٫۱٫۳٫ داده عوامل محیطی
در یک سطح متراکم تر، تغییر در نیازهای مصرف کنندگان را می توان با ۴ گروه از داده های عوامل محیطی توضیح داد: ۱) اجتماعی-فرهنگی؛ ۲) جمعیت شناختی؛ ۳) اقتصادی؛ و ۴) تکنولوژیکی (ون تریپ و استینکام، ۲۰۰۵، مولنبرگ و وایان، ۲۰۰۱). در متن زیر، اثر برخی از عوامل را بر تغییر نیازهای مصرف کننده توضیح می دهیم.
عوامل اجتماعی-فرهنگی عبارتند از تغییر در نگرش های مصرف کننده، سبک زندگی، آموزش، قومیت و الگوهای خرید، که حاصل شهرنشینی و جهانی شدن است. شهرنشینی منجر به ظهور سبک زندگی مبتنی بر سرعت، حرکت و رفاه شده است. غذاهای آماده ی فرآوری شده، جایگزین محصولات خام شده و مصرف غذاهای فصلی از بین رفته است که این امر منجر به تغییر در الگوهای خرید می شود (کاستا و جونگن، ۲۰۰۶؛ مولنبرگ و وایان، ۲۰۰۱). علاوه بر این، سطح آموزش افزایش یافته است که منجر به ظهور مصرف کنندگان آگاه از محیط زیست و تغذیه می شود (کرنی، ۲۰۱۰؛ برودی و لرد، ۲۰۰۷؛ کوستا و جونگن، ۲۰۰۶؛ سنوئر و همکاران، ۱۹۹۱). علاوه بر این، جهانی شدن فرهنگ های مختلفی را ایجاد کرده (کوایرتکا، ۲۰۰۵؛ ارنفلد، ۲۰۰۳)، باعث تغییر در ترکیب نژادی و مذهبی در شهرها شده و در عادات غذایی جمعیت های محلی و جمعیت های جدید تغییراتی ایجاد کرده است (وندل و همکاران، ۲۰۰۸؛ کوایرتکا، ۲۰۰۵). همه ی اینها با تاثیر بر ارزیابی مصرف کنندگان از محصول، در طول زمان در ایجاد نگرش مصرف کنندگان نقش دارند (سلومون، ۲۰۰۸).
عوامل جمعیت شناختی مانند رشد جمعیت، سن، توزیع جنسی، اندازه خانوار و مهاجرت منطقه ای نیز شاخص های تقاضای غذا هستند (هوئک و همکاران، ۲۰۰۴). به طور مثال، جمعیت سالمند تمایل بیشتری به غذای سالم دارد (کوستا و جونگن، ۲۰۱۰؛ سنوئر و همکاران، ۱۹۹۱)، در حالی که در درجه اول مصرف کنندگان خانم غذای ارگانیک می خرند (پادل و فوستر، ۲۰۰۵؛ دیویس و همکاران، ۱۹۹۵). کاهش در اندازه خانواده ها و خانوارها منجر به تقاضای دسترسی به غذاهایی شد که می توان به سادگی و به سرعت آماده ساخت (کوستا و جونگن، ۲۰۰۶؛ مولنبرگ و همکاران، ۱۹۹۱). درنهایت، تحرک افزایش یافته منجر به افزایش مهاجرت منطقه ای شد که افزایش تنوع عرضه مواد غذایی را در پی داشت (مولنبرگ و وایان، ۲۰۰۱).
عوامل اقتصادی مانند درآمد خالص، سطح بیکاری، نوسانات قیمت و وضعیت اقتصاد کلان، نشان دهنده ی رفتار خرید مصرف کنندگان است (سنوئر و همکاران، ۱۹۹۱). افزایش درآمد می تواند شاخصی از بهبود در کیفیت رژیم های غذایی و دسترسی غذا باشد، اما می تواند منجر به رژیم های ناکارآمد با چربی بالا شود (کرنی، ۲۰۱۰؛ مرموت، ۲۰۰۲)، در حالی که درآمد پایین منجر به مصرف محدود میوه ها، سبزیجات، گوشت بدون چربی(لخم) و ماهی تازه می شود درونوسکی و دارمون، ۲۰۰۵؛ نستله و همکاران، ۱۹۹۸).
داده های پیشرفت تکنولوژیکی مربوط به تکنولوژی مورد استفاده برای تولید محصول است. هرچند این نوع داده ها به طور مستقیم از مصرف کنندگان به دست نیامده است، اما نشان دهنده تغییر احتمالی نیاز مصرف کنندگان در آینده است (رونتلتاپ، ۲۰۰۷). پیشرفت های گذشته ی تکنولوژیکی مانند غذای آماده برای خوردن، جایگزین های گوشت، پیشرفت در روش های بسته بندی و غذاهای مغذی تر، منجر به نوآوری های متعدد شده است ترجیحات مصرف کنندگان را تغییر داده است نویل و همکاران، ۲۰۱۷؛ الزمن و همکاران، ۲۰۱۳؛ فاگوئرا، ۲۰۱۲؛ الزمن و همکاران، ۲۰۱۱؛ کوستا و جونگن، ۲۰۱۰؛ اوزدمیر و فلوراس، ۲۰۰۴). با پیروی از پیشرفت های تکنولوژیکی در داخل و خارج از صنایع غذایی، شرکت ها با تشخیص نیازهای برآورده نشده مصرف کنندگان در بازار می توانند نوآوری کنند (جونگن و میلنبرگ، ۲۰۰۵). نوآوری تکنولوژیکی می تواند ارزش افزوده مصرف کننده را افزایش دهد که می تواند تاثیر مثبتی بر موفقیت محصول داشته باشد (کوک و همکاران، ۲۰۱۱).

۲٫۱٫۴٫ تفاوت در میان انواع داده ها – چارچوب زمانی و ویژگی
شکل ۱ شامل دو بعد است (چارچوب زمانی و ویژگی)، که ما برای متمایز کردن انواع داده های مصرف کننده از آن ها استفاده کردیم. چارچوب زمانی نشان دهنده طول نسبی دوره زمانی است که در طول این دوره زمانی داده های مصرف کننده به دست می آید. داده های مشارکت مصرف کننده نشان دهنده کوتاه ترین چارچوب زمانی است، چرا که معمولا شامل جمع آوری داده ها در یک نقطه ی زمانی مانند آزمون های حسی است (دلارو و بوتروله، ۲۰۱۰؛ پورتا و همکاران، ۲۰۱۰). آزمون های حسی را می توان به صورت مطالعات آزمایشگاهی کنترل شده طراحی نمود که هدف این آزمون ها سنجش ارزیابی مصرف کنندگان از ویژگی های حسی محصول است، یا می توان یک تلاش برای ثبت محیط مصرف واقعی در نظر گرفت که هدف آن اندازه گیری ترجیح کلی مصرف کننده و پذیرش محصول است (همرلینگ و اسپیلر، ۲۰۱۶). گرایش غذایی نشان می دهد تغییر نگرش ها در طول زمان، منجر به تغییر در الگوهای مصرف می شود (گرانرت، ۲۰۰۵). تعیین الگوهای مصرف به جمع آوری داده ها در طی چند هفته، چند ماه یا چند سال نیاز دارد و شامل بررسی ترازنامه های غذایی، خرده فروشی و بودجه خانوار است (کرنی، ۲۰۱۰). از سوی دیگر، عوامل محیطی استراتژیک به جمع آوری اطلاعات در طول سال ها نیاز دارد تا الگوهای تغییر را مشاهده کنیم. برای مثال، تصویر داده های دموگرافیک را می توان در ۱۰ یا ۲۰ سال ساخت (سنوئر و همکاران، ۱۹۹۱).
بُعد دوم شکل ۱، به خاص بودن داده ها اشاره می کند. در اینجا ما به خاص بودن داده های مرتبط با یک محصول مشخص می پردازیم. به این ترتیب عوامل محیطی استراتژیک، حداقل مشخصه هستند زیرا اطلاعات عمومی مربوط به یک محصول خاص را ارائه می کنند (به عنوان مثال، کرنی، ۲۰۱۰؛ لاندال، ۲۰۰۶؛ فولر و همکاران، ۱۹۹۱). این نوع داده ها را می توان برای پروژه های مختلف توسعه محصول استفاده کرد. داده های گرایشات غذایی بسیار خاص هستند زیرا حاوی اطلاعات دقیق در مورد گروه های مشخصی از مصرف کننده و علاقه آن ها به انواع خاصی از محصولات می باشند (به عنوان مثال، شرکت مینتل ، ۲۰۱۸). در آخر داده های دخالت مصرف کننده، بیش تر از همه خاص بودن را ایجاد می کند، زیرا معمولا در طول توسعه یک محصول خاص به دست می آیند، که با مصرف کنندگان آزموده شده یا توسعه داده می شوند (به عنوان مثال، جانسن و دانکبار، ۲۰۰۸؛ کائولیو، ۱۹۹۸).

۲٫۲٫ فاز توسعه محصول، نوع پروژه توسعه محصول، اندازه شرکت و عملکرد پاسخ دهندگان می تواند بر استفاده ی داده های مصرف کننده تاثیر بگذارد
شکل ۱ نشان می‌ هد که انواع مختلف داده های مصرف کننده را می توان در فازهای مختلف توسعه محصول به کار گرفت که به علت فعالیت های خاص در هر فاز، میزان استفاده تفاوت است. NPD معمولا شامل چهار فاز است: شناسایی فرصت، طراحی محصول، تست محصول، و راه اندازی محصول (ون کلیف و همکاران، ۲۰۰۵). در طول این فازها، داده های مصرف کننده برای محدود کردن ایده های چندگانه محصول و طراحی و آزمون های مفاهیم و فرمول های محصول جدید استفاده می شود تا موفقیت محصول را تضمین کند (لانینگ و مارسلیز، ۲۰۰۹؛ ون کلیف و همکاران، ۲۰۰۵). PLC نیز معمولا شامل ۴ مرحله است: معرفی، رشد، بلوغ و افول. در اینجا داده های مصرف کننده، استراتژی بازارهای در حال توسعه را آسان می کند، در حالی که محصول از یک محصول ناشناخته برای مصرف کنندگان، به محصولی شناخته شده تبدیل می شود، تا زمانی که مصرف کنندگان یه دلیل محصول جدید تر، دیگر این محصول را نخرند (فولر، ۲۰۰۵).
طبق نظر ایرل و همکاران (۲۰۰۱)، ۶ نوع پروژه توسعه محصول وجود دارد: کاهش هزینه محصول، جایگاه یابی مجدد محصول، توسعه محصول، توسعه خط محصول، خطوط جدید محصول و محصولات جدید در جهان. نوع پروژه نوآوری می تواند نوع داده مصرف کننده که مورد نیاز است را تعیین کند. به عنوان مثال، پروژه های جدید در دنیا می توانند از داده های مشارکت مستقیم مصرف کننده بهره مند شوند تا مفاهیم محصول و محصولات فیزیکی را اصلاح کنند و زمانی که محصول برای مصرف کنندگان ناآشنا است، استراتژی های ارتباط موثر را توسعه دهند (جانسن و دانکبار، ۲۰۰۸؛ ایرل و همکاران، ۲۰۰۱). با این حال، شواهد تجربی اندکی وجود دارد که استفاده از داده های مختلف مشارکت مصرف کننده و سهم آنها در موفقیت محصول را مقایسه کند.
در نهایت، اندازه شرکت و عملکرد پاسخ دهندگان می تواند بر نوع داده های استفاده شده تاثیر بگذارد. شرکت های کوچک و متوسط در مقایسه با شرکت های بزرگ، محدودیت های مالی دارند که منجر به دسترسی پایین منابع برای به دست آوردن داده های مصرف کننده می شود (بک و دمیرگوک- کونت، ۲۰۰۶). علاوه بر این، تفاوت در داده های مصرف کننده ممکن است به این دلیل باشد که پاسخ دهندگان براساس وظایف مختلشان عملکرد متفاوتی دارند. برای توسعه محصول مبتنی بر مصرف کننده، سه عملکرد اساسی است. تحقیق و توسعه (R&D)، بازاریابی و تحقیق مصرف کننده (کوستا و جونگن، ۲۰۰۶؛ وان تریپ و استینکامپ، ۲۰۰۵). تمرکز R&D بر ارائه تکنولوژی برتر به مصرف کنندگان است، در حالی که بازاریابی بر جایگاه یابی محصول و ساخت تصویر محصول تمرکز دارد (وان تریپ و استینکامپ، ۲۰۰۵). تحقیقات مصرف کننده درک عمیقی از نیازهای مصرف کنندگان ارائه می دهد، نیازها را به الزامات محصول تفسیر می کند و محصول مصرفی را تست می نماید (موسکوویتز و ساگوی، ۲۰۱۳). چارچوب مفهومی پایه و اساس طراحی این تحقیق است.

 

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا