ادراکات به سمت نقش های جنسی از روش های مختلفی که پسران و دختران در جامعه اجتماعی می شوند پدیدار می شوند. نگرش ها و رفتارهایی که از این ادراکات جنسی و فرآیندهای اجتماعی شدن نشات می گیرند, بر آموزش دانش آموزان دختر و پسر به طرف مختلف تاثیر می گذارند. در بیشتر جوامع آفریقایی, کودک پسر به لحاظ سنتی به عنوان نان آور و تامین کننده خانواده خود درک شده است. متعاقباً, زمانی که پول کم است, والدین ترجیح می دهند که به دلیل بازده های اقتصادی پیش بینی شده در آموزش و پرورش پسران خود سرمایه گذاری کنند (Chege & Sifuna, 2006). عدم تمایل والدین به سرمایه گذاری در آموزش دختران نیز از این درک نشات گرفته است که نیروی کار از کودک دختر برای بقای خانوارها حیاتی است. بنابراین, تعلیم کودک دختر, هزینه ای با فرصت عالی را نشان می دهد. به طور مشابه, ارزش نیروی کار کودک پسر در کشور لسوتو بسیار رایج است و در آن پسران جوان در مناطق روستایی از حق آموزش محروم هستند, زیرا آنها اغلب به صورت گروهی به کار گرفته می شوند. مطابق با Jha and Kelleher (2006), این پدید در گذشته لسوتو ریشه یابی شده است که در آن پسران بالای 18 سال برای کار به معادن آفریقای جنوبی می رفتند.
نتیجتاً, والدین احساس می کردند که پسران برای انجام چنین کارهای دستی, نیاز به هیچ گونه آموزشی ندارند. ادراکات در مورد مردانگی و زنانگی, نقشی حیاتی را در تعلیم و عملکرد بازی می کند. به طور مثال, دختران بهتر عمل می کنند زیرا آنها مشروط به دنبال نمودن رهنمودها می شوند, به طور مناسب در صندلی های خود می نشینند و به معلمان خود گوش فرا می دهند. از سوی دیگر, سوء رفتار, مجازات ها و تحقیر دائم, فرار از مدرسه و اخراج شدن و رشد اعتماد به نفس پایین از پسران انتظار می رود (Legewie and DiPrete, 2012). این ادراکات در سطحی نهادینه شده است که پسران, مردانگی را به معنی درگیری در رفتار منحرف تلقی می نمایند و که نهایتاً به طور منفی بر تعلیم و عملکرد تاثیر می گذارد.
طرح مسئله (مشکل)
هرچند منابع مختلف در مورد تفاوت های جنسی در موفقیت آموزشی وجود دارند, نوشته های کاوش کننده در مورد نقش اجتماعی شدن جنس و موفقیت آموزشی محدود است. بسیاری از مطالعات, زمینه های عوامل اجتماعی-اقتصادی و نقش تفاوت ها در آموزش را دسته بندی نموده اند. نتیجتاً, مطالعات محدودی بررسی نموده اند که چگونه موفقیت آکادمیک, واسطه فرآیندهای اجتماعی شدن جنسی, به خصوص با توجه به ادراکات به سمت مردانگی و زنانگی می شود. متعاقباً, نقش مردانگی و زنانگی در آموزش, یک حوزه است که به ندرت در زمینه کنیا تحلیل شده است. آشکارسازی تفاوت ها در نتایج آموزشی, نتیجه تعاملات با محیط های اجتماعی مختلف است که اغلب منجر به تناقض بین انتظارات تعلیم و اجتماعی می شود. تحقیقات محدودی بر نیاز به این مورد تاکید نموده اند که چگونه شرایط اجتماعی مختلف و فرآیند اجتماعی شدن بر تعلیم بر دانش آموزان دختر و پسر تاثیر می گذارند.
روش شناسی
این مطالعه, یک طرح پیمایش توصیفی را بر اساس ملاحظات متعدد به کار گرفت که با در نظر گرفتن یک مورد عمده در رژیم طرح تحقیقاتی توصیفاتی, هدف آن, توصیف یک جمعیت با توجه به فرآیندهای اجتماعی شدن جنس و تعلیم آنها بود. داده های به دست آمده از هشت اداره آموزش و پرورش منطقه ای در Meru County نشان می دهند که تعداد کل دانش آموزان ثبت نام نموده در دبیرستان های عمومی به واسطه زمان انجام این مطالعه در سال 2013, 63141 بود که 30800 پسر و 32341 دختر بودند. به منظور اطمینان از گنجاندن برابر مدارس از هر حوزه, محققان از نمونه برداری طبقه ای استفاده نمودند. این تکنیک برای تعیین اندازه نمونه از مدارس استفاده شد که در مطالعه تعدادی از 285 مدارس در Meru County گنجانده شد. این فرآیند مستلزم طبقه بندی 285 مدرسه در چهار کلاس بود: هیئت پسران, هیئت دختران, هیئت ترکیبی و مدارس روزانه مختلط. نتیجتاً, 85 مدرسه در این مطالعه گنجانده شدند. نمونه شامل 500 دانش آموز, 85 مدیر, 171 معلم, 92 والدین و 8 کارمند آموزش و پرورش بودند. داده های کمی با استفاده از پرسشنامه دانشجو جمع آوری شد, در حالیکه داده های کیفی با استفاده از بررسی های گروه-تمرکز و مصاحبه ها جمع آوری شد. به علاوه, تحلیل های متون برای تولید اطلاعات از مدارس نمونه برداری شده در مورد حضور دانش آموز, تکمیل, نظام و امتیازات میانگین استفاده شدند. رهنمودهای مشاهده برای مشاهده شرایط تسهیلات مدرسه و تعاملات در مدرسه استفاده شدند. داده های کمی با استفاده از نسخه 2.0 SPSS تحلیل شد. نتایج برای تحلیل تک متغیره با استفاده از جداول توزیع فراوانی تولید شدند. تحلیل دومتغیره شامل جدولبندی متقاطع و انجام تحلیل استنباطی برای ایجاد حدی می شود که ساختار جنسی بر عملکرد آکادمیک تاثیر می گذارد. داده های کیفی از لحاظ زمینه ای تحلیل شد.
نتایج
ادراکات نسبت به مردانگی و زنانگی
تفاوت های برجسته بین صفات مرد و زن توسط سه عامل اولیه اطلاع رسانی می شوند: تاثیرات اجتماعی شدن, شرایط فرهنگی-اجتماعی و صفات بیولوژیکی (Chege and Sifuna, 2006). اکثریت پاسخ دهندگان (97%) توافق نمودند که پسران, رقابت پذیری و تهاجم را نمایش می دهند, در حالیکه 90.2% توافق داشتند که پسران قوی و تند هستند. این یافته ها متناظر با مطالعه Kindlon and Thomson (2000) است, که استدلال کردند که سواد احساسی, یک مولفه است که ابتداً در تربیت بیشتر پسران, در خانه و در مدرسه وجود ندارد. در نتیجه رفتار تند یاد گرفته می شود و توسط برخی پسران به عنوان مردانگی یا هنجارهای مرد بودن استفاده می شود. به طور مشابه, 91.8% پاسخ دهندگان توافق داشتند که پسران, خونگرم و احساسی نیستند. شرکت کنندگان در بررسی های گروه تمرکز خاطرنشان نمودند که پسران از نشان دادن احساسات خود خودداری می کنند, زیرا انجام این کار بر نفوس آنها تاثیر می گذارد و ممکن است آنها را به صورت ضعیف نشان دهد. این فقدان بروز احساسی به روش اجتماعی شدن پسران در فرهنگ Ameru منسوب شد که آنها را برای این باور آموزش می دهد که بیان احساسات کاری زنانه است. مثلاً, از سنین بسیار کم, پسران اغلب به خاطر می آورند که نباید مانند دختران گریه کنند. پیام های مشابه در مدت ختنه تکرار می شوند که بدین ترتیب آنها تشویق می شوند که همیشه نگرش های کنترلی و زمخت بودن را نمایش دهند. پسران با این باور اجتماعی می شوند که آنها باید قابلیت سرکوب احساسات شخصی را داشته باشند تا قادر باشند یک نمای هدفمند از دنیا را حفظ نمایند و تصمیمات منطقی را صرفه نظر از شرایط بگیرند. Chang’ach (2012) استدلال نمود که فرآیند اجتماعی شدن می تواند تاثیر منفی بر آموزش پسران داشته باشند, و دینامیک فرهنگی را به عنوان عامل اصلی شناسایی نمود که غفلت از موضوعات موثر بر پسران در میان Kalenjin کمک می کند.
پاسخ دهندگان دارای این عقیده که پسران غیراحساسی هستند, ادعا کردند که تنها حسی که مردان در نمایش آن توانمند هستند, خشم است. در نتیجه, سلامت احساسی پسران به طرق مختلف در سال های اولیه زندگی آنها آسیب می بیند. فشار اجتماعی ثابت بر حفظ تصورات کلیشه ای از مردانگی دلالت بر این دارد که مردان قادر به تجربه این جنبه از شخصیت خود نیستند که موجب پرورش رنج روان شناسانه می شود. در غیاب خوبی روانشناسانه و احساسی, عملکرد آکادمیک نیز تحت تاثیر قرار می گیرد.
داده های میدانی نیز نشان دادند که 82% از پاسخ دهندگان به طور کلی تواقف دارند که پسران ریسک پذیر هستند. بدین ترتیب, پسران اغلب آسیب پذیر هستند و به طور محتمل, رفتار ریسک آمیز مانند فعالیت جنسی و سوء مصرف الکل و دارو را تجربه می کنند. این یافته ها توسط داده های جمع آوری شده از طریق مشاهدات بررسی گروه تمرکز اثبات شدند:
پسران برای تحت تاثیر قرار دادن همتایان خود, ریسک می کنند. دلیل دیگر برای رفتار آنها اینست که آنها خودمحور هستند… هرقدر بر دختران بیشتری غلیه کنند, احساس مردانگی بیشتری می نمایند. متاسفانه, تعداد زیادی از این پسران, از دختران مدرسه اشباع می شوند, در حالیکه دیگران دچار آسیب هایی چون HIV/AID می شوند… این عوامل تاثیر منفی روی تعلیم و عملکرد آنها می گذارد… (دانشجوی دختر, Buuri).
مطابق با پاسخ بیان شده, پسران تنها از نظر فیزیکی قوی نیستند, بلکه متهور هستند, مشخصاتی که از صفات درک شده به عنوان مرد نشات می گیرد, مانند شجاعت و تهور. در نتیجه, والدین به پسران آزادی نامحدود می دهند که این کار آنها را به سوء استفاده و و دردسر می کشاند. رفتار ریسک آمیز بعد از ختنه مرتفع می شود. نسبت دادن صفاتی چون قدرت و تهور به مردانگی را می توان به این معنی تفسیر نمود که جامعه رفتار مردانگی مناسب-تسلط, ارعاب و ظلم- را به جنس مرد نسبت می دهد و چارچوب بندی می نماید. درونی سازی برخی از این صفات کلیشه ای همراه با مرد شدن منجر به مسائل انضباطی برای پسر بچه می شود که نهایتاً بر روی تعلیم و موفقیت آکادمیک تاثیر منفی می گذارد.
در تحلیل ادراکات نسبت به زنانگی, نتایج مطالعه نشان داد که 84.8% پاسخ دهندگان توافق نمودند که دختران خجالتی و کمرو هستند. پاسخ ها از جلسات مصاحبه و بررسی های گروه تمرکز نشان داد که مزیت مشخصات خجالتی بودن دختریت, کمرویی و سلطه پذیری اینست که دختران آسانتر کار کنترل و مدیریت را انجام می دهند و بنابراین در برابر قواعد مدرسه مقاومت می کنند و قدرت مقامات مدرسه را تضعیف می کنند. در حالیکه صفات زن به طور کلی, موجب تسهیل مسئولیت بهتر و تعهد به کار مدرسه در مقایسه با مردانگی می شود, نظر مخالف اینست که این مشخصات ممکن است دختران را آسیب پذیر نماید و آنها را به هدفی آسان برای سوء استفاده تبدیل سازد. فقدان اعتماد دارای اثری قوی بر هدفمندی جنسی زنان است که منجر به اذیت و آزار, تجاوز و دیگر اشکال تخطی جنسی می شود.
در بررسی بیشتر ادراکات نسبت به زنانگی, 87.2% پاسخ دهندگان توافق نمودند که دختران به طور قابل توجهی در مورد زیبایی و ظاهر فیزیکی کلی آگاهی دارند. دختران در زیبایی, باهوش هستند و همیشه سازماندهی شده, تمیز, هوشمند و با لباس تمیز هستند. هرچند شیفتگی به زیبایی به عنوان ماهیت دوم برای دختران در نظر گرفته شد, شرکت کنندگان این را به عنوان یک عامل دیدند که رقابت پذیری و تعهد به کار مدرسه را محروم می نماید. متعاقباً, بیشتر دختران از زیبایی فیزیکی خود خرسند هستند و آن را یک دارایی در نظر می گیرند که می تواند شوهران پایدار از نظر مالی را به آنها شیفته نماید. فقدان رقابت پذیری محکم ممکن است به پذیرش رده های متوسط و نهایتاً عملکرد آکادمیک ضعیف منجر شود. در زیر, برخی از دیدگاه ها از بررسی های گروه تمرکز ذکر شده اند:
… دختران در مورد زیبایی خود پرحرارت هستند؛ آنها برس های مو, لوسیون ها, عطر و دیگر محصولات آرایشی را با خود حمل می کنند… در غیاب این اسباب زیبایی, از عهده برآمدن کارها برایشان چالش آور می شود… تمرکز در کلاس نیز از این مورد تاثیر می پذیرد… (دانش آموز دختر, Tigania East)
دختران زمان بسیاری زیادی را روی آرایش و تمیز کردن می گذرانند, زیرا حفظ ظاهری جذاب برای آنها طبیعی است… (دانش آموز دختر, Igembe South)
دختران زمان زیادی را بر روی زیبایی صرف می کنند تا قابل توجه شوند. در نتیجه آنها فاقد تمرکز هستند- مثلاً, آنها دامن های کوتاه و تنگ را بر خلاف قوانین پوشش مدرسه می پوشند… (دانش آموز پسر, Imenti Central).
|