عنوان فارسی مقاله: | نقش اعتماد و تعهد عاطفی در بهبود کارایی صادرات |
عنوان انگلیسی مقاله: | Trust and affective commitment as energizing forces for export performance |
دانلود مقاله انگلیسی: | برای دانلود رایگان مقاله انگلیسی با فرمت pdf اینجا کلیک نمائید |
سال انتشار | 2013 |
تعداد صفحات مقاله انگلیسی | 18 صفحه |
تعداد صفحات ترجمه مقاله | 32 صفحه |
مجله | نقد و بررسی تجارت بین الملل |
دانشگاه | مرکز تحقیقات بین المللی کسب و کار و ارتباطات دانشگاه ماستریخت، هلند |
کلمات کلیدی | – |
نشریه | Elsevier |
فهرست مطالب:
چکیده
۱ مقدمه
۲ مدل نیروهای تقویت کننده
۲ ۱ نقش تعهد
۲ ۲ لیاقت ها و شایستگی های سودمند
۲ ۲ ۱ لیاقت ها و شایستگی های مؤسس یک شرکت
۲ ۲ ۲ لیاقت ها و شایستگی های رابطه-محور
۲ ۳ نقش اعتماد
۲ ۴ مدل کامل
۳ روش ها
۳ ۱ ویژگی های نمونه
۳ ۲ تکمیل پرسش نامه
۳ ۲ ۱ عملکرد صادرات
۳ ۲ ۲ تعهد
۳ ۲ ۳ اعتماد
۳ ۲ ۴ حساسیت فرهنگی
۳ ۲ ۵ لیاقتها و شایستگی های زبانی
۳ ۲ ۶ وضعیت مؤسس یک شرکت
۳ ۳ تجزیه و تحلیل آماری
۴ نتایج
۴ ۱ مدل نیروهای تقویت کننده
۴ ۲ توضیح تجزیه و تحلیل
۵ نتایج و بحثها
۵ ۱ مفاهیم تئوری
۵ ۲ مفاهیم مدیریتی
۵ ۳ محدودیت ها و راهنمایی برای تحقیقات بیشتر
بخشی از ترجمه:
مقدمه
همچنان که ارزش و اهمیت بینالمللی شدن برای سازمانهای بسیاری در سراسر دنیا در حال رشد میباشد، یک علاقه رو به افزایش در متغیرهایی که عملکرد صادرات را پیشبینی میکنند، وجود دارد. در تحقیقات موجود، سه چشمانداز (منظر) میتواند تشخیص داده شود. عمدهترین چشمانداز چارچوب ساختار-هدایت-عملکرد (SCP) میباشد که به تشکیلات صنعتی و بر پایه تئوری میکرو-اقتصاد (micro-economic) مربوط میشود. ارزش و اهمیت این چشمانداز تئوری، چه صریح باشد و چه ضمنی، متغیرهایی را تشکیل داده است که بررسی شدهاند، و تا اندازهای این متدولوژی پذیرفته شده است. مهمترین متغیرها مشخص شدهاند و ویژگیهای (درونی) محصول، بازار صادرات و ویژگیهای (بیرونی) صنعت و متغیرهای استراتژیک برای رسیدن به یک تناسب بین درونی و بیرونی ارزیابی شدهاند.
علی رغم نفوذ و سلطه این چشمانداز، دو تا دیدگاه تئوری دیگر در چند دهه گذشته مورد توجه قرار گرفته اند: چشمانداز بر پایه منابع مؤسسه، که در رابطه با مزیت قابل رقابت سود مؤسسات با بکار بردن منابع درونی بحث میکند (Morgan و همکارانش در سال ۲۰۰۴؛ Piercy, Kaleka & Katsikeas در سال ۱۹۹۸؛ Wolff & Pett در سال ۲۰۰۰)، و دیدگاه رابطهای، که به آن “چشمانداز رفتاری” (Leonidou, Katsikeas & Hadjimarcou در سال ۲۰۰۲) و یا “نمونه رابطهای” (Chryssochoidis & Theoharakis در سال ۲۰۰۴؛ Pressey & Tzokas در سال ۲۰۰۴؛ Styles & Ambler در سال ۱۹۹۴ و ۲۰۰۰؛ Zhang, Cavusgil & Roath در سال ۲۰۰۳) نیز گفته میشود. اساس و پایه این چشمانداز این است که صادرات فقط شامل معاملات اقتصادی نمیشود (یعنی تبادل کالا و خدمات برای پول)، بلکه روابط بین گروههای مختلف را نیز شامل میشود. برای موفق بودن، صادرکنندگان و مشتریان خارجی آنها نیاز به لیاقتها و شایستگیهای مؤسس آن شرکت (Balabanis & Katsikea در سال ۲۰۰۳) و همچنین لیاقتها و شایستگیهای رابطه-محور (Styles, Patterson & Ahmad در سال ۲۰۰۸) دارند. به علاوه، سودمندی رابطه آنها احتمالاً به وسیله ویژگیهای کیفی رابطه از قبیل اعتماد و تعهد تحت تأثیر قرار میگیرد.
در هر حال، با توجه به نقش دقیقی که دو متغیر اخیر بازی میکنند، اختلافهایی وجود دارد. مرسوم و رایج است که اعتماد و تعهد به عنوان یک میانجی بین ویژگیهای مدیریت رابطه و عملکرد شکل میگیرد (Morgan, Hunt در سال ۱۹۹۴؛ Styles و همکارانش در سال ۲۰۰۸). برای مثال، در مدل مفهومی Styles و همکارانش در سال ۲۰۰۸، اعتماد و تعهد تأثیرات مهارتهای رابطهای از قبیل حساسیت فرهنگی و ارتباط مؤثر را تغییر میدهد. به ویژه، حساسیت فرهنگی و ارتباط مؤثر تأثیر مثبتی بر روی اعتماد دارد، اعتماد هم تأثیر مثبتی بر روی تعهد دارد و تعهد هم تأثیر مثبتی بر روی عملکرد صادرات دارد. …
5. نتایج و بحثها:
این تحقیق تاثیرات اعتماد، تعهد، لیاقتها و شایستگیهای مؤسس یک شرکت و لیاقتها و شایستگیهای رابطه-محور بر روی عملکرد صادرات را بررسی کرد. دلیل اصلی برای انجام این تحقیق تفاوت¬های موجود در منابع در رابطه با نقش دقیق اعتماد و تعهد بر روی عملکرد صادرات میباشد. مرسوم است که، اعتماد و تعهد به عنوان میانجی مدل شوند (Morgan & Hunt در سال 1994، Styles و همکارانش در سال 2008). در مدل مفهومی ارائه شده توسط Styles و همکارانش در سال 2008، اعتماد و تعهد به تاثیرات مهارتهای رابطهای از قبیل حساسیت فرهنگی و ارتباطات سودمند کمک میکند. یک دیدگاه متفاوت توسط Meyer و همکارانش در سال 2004 به کار گرفته شده است، و بحث میکند که تعهد یک میانجی نیست، بلکه یک نیروی تقویتکننده میباشد: یک فرم خاص از انگیزه که اشخاص و سازمانها را نسبت به “اقدامات و تصمیمهایی که مفاهیم نسبتاً درازمدتی دارند” مقید میسازد (Meyer و همکارانش در سال 2004، صفحه 994). تعهد یک سازمان صادر کننده را تحریک میکند تا پول، زمان و تلاش برای توسعه لیاقتها و شایستگیهای سودمند که برای موفقیت صادرات لازم میباشد، را سرمایه گذاری کند. این نگاه نسبت به تعهد هنوز در مدلهای تئوری از عملکرد صادرات شامل نشدهاند.
هدف این تحقیق این است که با توسعه و امتحان یک مدل که در آن تعهد و اعتماد به عنوان نیروهای تقویتکننده برای توسعه لیاقتها و شایستگیها برای عملکرد صادرات مفید و سودمند هستند، را ارائه کند. تفاوت اصلی بین این دیدگاه و مدلهای مرسوم و رایج این است که تاثیر تعهد بر روی عملکرد دیگر به صورت مستقیم در نظر گرفته نشده است.
نتایج نشان میدهد که پیشبینیهای مدل نیروهای تقویتکننده به وسیله دادهها اثبات شده است. اعتماد و تعهد مؤثر عامل لیاقتها و شایستگیهای سودمند میباشند، که یک تأثیر مثبت بر روی عملکرد صادرات دارد. در هر حال، در تجزیه و تحلیل اولیه، دو تا لیاقت و شایستگی سودمند، لیاقت و شایستگی زبانی و ریسکپذیری، تأثیر مثبت بر روی عملکرد صادرات نشان ندادند. آنالیز توضیح داده شده انجام شده است زیرا بر اساس یافتههای تحقیق اولیه، ما آن را دشوار یافتیم که باور کنیم که این متغیرها هیچ تأثیری بر روی عملکرد صادرات ندارند. در این تجزیه و تحلیل، تأثیرات لیاقت و شایستگی زبانی و ریسکپذیری بر روی عملکرد صادرات به جای مستقیم به صورت غیرمستقیم فرض شده است. آنالیز توضیح داده شده به وسیله این فرضیات تأیید شده است.
نتایج نهایی تحقیق ما به وضوح نشان میدهد که تعهد مؤثر نسبت به صادرات به عنوان یک انگیزه برای سازمانهای صادرکننده عمل میکند تا پول، زمان و تلاش برای توسعه مهارتها و لیاقتها و شایستگیهایی که برای موفقیت صادرات لازم میباشد، را سرمایه گذاری کنند. ما نشان دادهایم که تعهد موثر، به گونهای مثبت عملکرد صادرات را از طریق حساسیت فرهنگی و ابتکارات تحت تأثیر قرار میدهد. این در راستای گفته های Higgins در سال 1998 میباشد و بحثهای ما در رابطه با سازمانهای صادرکننده که متعهد میباشند و مایل هستند که پول، زمان و تلاش برای توسعه و کسب لیاقتها و شایستگیها سرمایه گذاری کنند که عملکرد صادرات شان را افزایش میدهد.
علاوهبر این، تعهد مؤثر یک تأثیر مثبت بر روی حساسیت فرهنگی از طریق لیاقتها و شایستگیهای زبانی و یک تأثیر مثبت بر روی ابتکارات از طریق ریسکپذیری دارد. به عبارت دیگر، دو تا از لیاقتها و شایستگیهای سودمند سازمانها در این تحقیق داخل شده است (حساسیت فرهنگی و ابتکارات) و یک تاثیر مثبت بر روی عملکرد صادرات دارد. برای دیگر لیاقتها و شایستگیها (لیاقتها و شایستگیهای زبانی و ریسکپذیری)، تأثیر آنها بر روی عملکرد صادرات غیر مستقیم میباشد. …
بخشی از مقاله انگلیسی:
Introduction
As the importance of internationalization grows for many organizations around the globe, there is an increasing interestin the variables that predict export performance. In the existing literature, three perspectives can be distinguished. The mostdominant is the structure–conduct–performance (SCP) framework, which is anchored in industrial organization and basedon micro-economic theory. The dominance of this theoretical perspective, whether explicit or implied, has shaped thevariables that have been investigated, and to some extent the methodologies adopted. The most prominent variables havebeen firm and product characteristics (internal), export market and industry characteristics (external) and strategy variables,which are aimed at achieving a fit between the internal and the external (e.g. Aaby & Slater, 1989; Bilkey & Tesar, 1977;Cavusgil & Zou, 1994; Diamantopoulos, 1999; Johanson & Vahlne, 1977; Katsikeas, Piercy, & Ioannidis, 1996; Katsikeas,Leonidou, & Morgan, 2000; Lages & Montgomery, 2004; Lages, 2000; Leonidou, Katsikeas, & Samiee, 2002; Leonidou,Katsikea, Palihawadana, & Spyropoulou, 2007; Morgan, Kaleka, & Katsikeas, 2004; Shoham, Evangelista, & Albaum, 2002;Shoham, 1998; Sousa, Martinez-Lopez, & Coelho, 2008; Styles & Ambler, 2000; Toften, 2005). Despite the dominance of this perspective, two other theoretical approaches have received some attention over the pastdecade: The resource-based view of the firm, which argues that firms gain competitive advantage by leveraging internalresources (Morgan et al., 2004; Piercy, Kaleka, & Katsikeas, 1998; Wolff & Pett, 2000), and the relational approach, alsoreferred to as the ‘‘behavioral perspective’’ (Leonidou, Katsikeas, & Hadjimarcou, 2002) or the ‘‘relational paradigm’’(Chryssochoidis & Theoharakis, 2004; Pressey & Tzokas, 2004; Styles & Ambler, 1994, 2000; Zhang, Cavusgil, & Roath, 2003).The rationale of this perspective is that exporting does not only involve economic transactions (i.e., the exchange of goodsand services for money), but also relationships between the different parties involved. To be successful, exporters and theirforeign customers need entrepreneurial competencies (Balabanis & Katsikea, 2003) as well as relation-orientedcompetencies (Styles, Patterson, & Ahmed, 2008). Moreover, the productivity of their relationship is likely to be affectedby relationship quality characteristics such as trust and commitment.There is some disagreement, however, with regard to the exact role that these last two variables play. Traditionally, trustand commitment have been modeled as mediators between relationship management characteristics and performance(Morgan & Hunt, 1994; Styles et al., 2008). In Styles et al.’s (2008) conceptual model, for example, trust and commitmentmediate the effects of relational skills such as cultural sensitivity and effective communication. More specifically, culturalsensitivity and effective communication have a positive effect on trust, trust has a positive effect on commitment andcommitment has a positive effect on export performance. A different approach is taken by Meyer, Becker, and Vandenberghe (2004), who argue that commitment is not a mediator,but an energizing force: A special form of motivation that binds individuals or organizations to ‘‘actions and decisions thathave relatively long-term implications’’ (Meyer et al., 2004, p. 994). Although their study focuses on the commitment andmotivation of employees within an organization, we hypothesize that commitment can also motivate an entire organizationto invest money, time and effort in developing the skills and competencies that are necessary for export success.Meyer et al. (2004)’s view on commitment has not yet been incorporated in theoretical models of export performance.This study aims to change that by developing and testing a model in which trust and commitment act as energizing forces forthe development of competencies that enhance export performance. The main difference between this approach andtraditional models is that the effect of commitment on performance is no longer considered to be direct.The findings of this study will have important implications for both academics and practitioners. First, considering thatthere is very little and fragmented research in this area, this study will help academics to better understand the impact ofvariables like trust and commitment on export performance. In addition, the results will provide guidance to businesspractitioners, because they will indicate which characteristics and competencies are the best predictors for export success.In the next section, we will discuss the theoretical justification for the ‘energizing forces’ model, as well as theconceptualization of its constituent variables. Subsequently, we describe the materials and methods that were used to testthe model. Finally, we will discuss our results and their implications for theory and practice.
عنوان فارسی مقاله: | بررسی تاثیر تقویت کنندگی اعتماد و تعهد در عملکرد صادرات |
عنوان انگلیسی مقاله: | Trust and affective commitment as energizing forces for export performance |
خرید ترجمه فارسی مقاله با فرمت ورد